معضلات اجتماعی

این وبلاگ توسط فاطمه بشکوفه ساخته شده است

معضلات اجتماعی

این وبلاگ توسط فاطمه بشکوفه ساخته شده است

طلاق در اسلام

طلاق در اسلام

پیش از اسلام

آتنی ها که از قدیمی ترین ملل متمدن می باشند زن را متاع بی ارزش بحساب  آورده در بازارها خرید و فروش می نمودند .

در مذاهب هند آمده است که «و با و مرگ وسم افعی و آتش از زن بهتر است »

تورات نیز مقامی بالاتر از این مقام برای زن در نظر نگرفت.

در رم برای بحث درباره زن مجمعی تشکیل شد و نظر داد که زن موجودی است که روح ندارد و به این علت دارای زندگی اخروی نیست .زن در نظر رومیان پلید بود و به همین جهت نمی بایست گوشت بخورد ، بخندد و حتی نبایست سخن بگوید و برای جلوگیری از حرف زدن او به دهانش قفل آهنین می زدند علاوه بر این اعتقاد به اینکه زن وسیله اغوایی است که شیطان برای فاسد کردن قلبها به کار می برد او را آزار جسمانی  می دادند اما در فرانسه در سال 586 میلادی مجمعی تشکیل شد و در آن مذاکره گردید که آیا زن انسان است یا غیر انسان ؟ و بالاخره نتیجه گرفتند که زن انسان است ولی برای خدمتگذاری مرد خلق شده است در انگلیس هنری هشتم فرمانی صادر کرد و زنان را از مطالعه کتاب مقدس ممنوع داشت و طبق قانون که درحوالی سال 1850 در آن کشور وضع شدن زن جز و اتباع کشور محسوب نمی گردید و حقوق شخصیه نداشت و همچنین  مالک لباس های خود و اموالی که شخصا با عرق جبین به دست می آورد نمی شد وضع زن در میان اعراب جاهلیت ناگوارتر از زنان ملل دیگر بود زیرا در عرف آن زن اساسا حق حیات نداشت به همین جهت دختران را زنده به گور می کردند زنان ارث نمی بردند ولی مانند اموال ، فرزند و شوهر آنها را به ارث می برد .

زن در اسلام

مقام زن در جهان چنین بود تا اسلام پدیدار شد اسلام به آزادی زن و رفع ظلم از او همت گماشت و مقام او را بالا برد در آن هنگام که زن در نزد اروپائیان و غیر آنها حیوانی گنگ و از نوعی شیطان به حساب می آمد اسلام او را در مقام ارجمندی که مدنیت جدید هم تا کنون آن را شناخته است و شایسته آن بود ترقی داد .

اسلام برای زنان حقوق و وظایفی تعیین کرد زن  در مورد حقوق مالی با توجه به اصل «الناس مسلطون علی اموالهم » اختیار مطلق دارد و می تواند هرگونه تصرفی در اموال خویش بنماید درخصوص ازدواج نمی توان او را اجبار کرد وزن رشید با میل و رضای خویش انتخاب همسر می کند و اگر برخلاف قصد و رضای او عقدی واقع  شود باطل است. اسلام نظام ملل را بر خانواده قرار داد و اساس خانواده را نیز زن دانست و از این جهت برای اوارزش خاص و وظیفه مهمی قائل گردید زن در نظر اسلام از علل مهم پیشرفت یا بازماندگی ملتهاست، زیرا نسل آینده را او تربیت می کند و بدیهی است که این وظیفه در صورتیکه برنیکوئی و با دقت انجام پذیرد در سوق  جهان به سوی خیر و آرامش تاثیر قاطع دارد همانطور که ذکر آن رفت مدرسه از عهده تربیت کودک به طور کامل بر نمی آید نقش پدر و مادر در این امر آنقدر بزرگ است که نمی توان حد و مرز آن را تعیین نمود اسلام زن را فقط برای لذت جسمانی که در جوامع کنونی  این مورد توجه است، گرامی نمی دارد .زن در نظرش موجود جمیل و ظریفی است که آیات جهال خلقت بر سیمای او نقش شده است لذا علاوه بر اینکه او را رعایت کرده احترام می گذارد مانند مصنوع ظریفی او را عزیز می شمارد « پیغمبر اسلام برای زنان خود هنگام سوار شدن رکاب می گیرد و از عایشه خواهش می کند که در موقع تنگدستی با او صحبت کند و او را مشغول سازد زن در این دوره با مرد همقدر و همدوش شده از جمیع حقوق مردان برخوردار می شود و اگر در کارهای مردان ملاحظه نمی کند نه از این نظر است که او را مثل دوره گذشته ضعیف و ناقص می دانند بلکه قا عده تقسیم کار و تخصص که طبیعت برای او نسبت به کارهای اختصاصی او (حمل ، زادن و خانه داری ) قائل شده است.این اختلاف شغل را باعث گردیده است سزاوار است به این نکته توجه شود که مایه و پایه تمام مفاخراین دوره در بهبود حال زنان دیانت اسلام است

اسلام در چهارده قرن قبل زنان را آن لیاقت داد که مستقیما امور مالی خود را اداره کنند دراجتماع اروپا بیشتر به جنبه ظرافت زن توجه شده و در این امر او را به مقوله اسباب بازی و بازیچه در آورده است و شب نشینی های بی مورد و مجامع برهنگان واگزیستانسیالیستهافقط برای تمتع از زن بر پا می شود اما در عین حال این موجود ظریف در فرانسه که پرچمدار او آزادی غرب است از استدلال کامل اقتصادی برخوردار نیست در جامعه آمریکائیست با توجه به خصوصیات کوچ نشین ها پرورش زن دگرگونی یافته است زن آمریکایی از طبیعت خویش منحرف گردید و دارای خصائص مردان بار آمده است وبه عقیده دانشمندان اجتماعی آن کشور همین امر از علل عدم ثبات خانواده آمریکاست زیرا زن و مردرا لایق شوهری خویش می داند و مرد هم آن چیزهایی را که در زن می جوید و انتظار دارد در زن خود نمی یابد با این علت زن اروپایی را به طور کلی ترجیح می دهد زیرا لطف و ظرافت زنانگی را در او پیدا می کند .

متارکه ی موقت

در زمان جاهلیت یک نوع متارکه بین زن و شوهر ، متداول بود به نام  "ایلاء"این کلمه در لغت به معنی مطلق سوگند خوردن به کار رفته اما دراصطلاح اعراب پیش از اسلام مقصود از آن این بود که مرد به بهانه های جزئی و برای ایزاءو آزار همسر خود سوگند یاد می کرد که با او مدت طولانی هم بستر نشود و آن را با عبارت و الفاظ و سوگند های گوناگون و میثاق های غلیظی ، ادا می کرد و به این وسیله همسر خود را بن بست سخت و مشکلی قرار می داد در این حال زن نه مطلقه و آزاده بود تا بتواند شوهر جدیدی انتخاب کند و نه شوهری داشت تا تحت کفایت او قرار گرفته از او بهره مند گردد مسلما این عمل یک نوع تجاوز به حقوق زن بود بدون آنکه در مقابل آن کفاره و جریمه ای قائل باشند و روایتی که از ابن عباس در این مورد نقل شده باین حقیقت اشاره می کند اسلام با اینکه این را امری نادرست می داند و قرآن با این جمله کان فان  الله غفور رحیم  به آن اشاره می کند ولکن بدون اینکه سوگند آنان را نادیده بگیرد جنبه های ناروای آنرا اصلاح و شرایط و جریمه هاوقیودو حدود خاصی بر آن اضافه کرده است چنانکه مرحوم مجلسی در « مرات العقول» در موضوع ایلاء چنین اظهار می دارد ایلاء در لغت سوگند یاد کردن و در اصطلاح شرع اینست که شوهر سوگند یاد کند که با زنی که قبلا با او هم بستر شده بود به عنوان آزار و اذیت مدتی بیش از چهار ماه نزدیکی نکند این عمل در دوران جاهلیت زیاد سابقه داشت و مثل ظهار طلاق محسوب می شد ولی در اسلام حکم آن را به ملاحظه ی مراعات حقوق زنان تغییر داد و برای آن احکام خاصی با شرایط مخصوصی معین نمود و در صورت عدم این شرایط ایلاء تنها حکم یمین (را از لحاظ لزوم کفاره) دارد توضیح اینکه بعد از تحقق ایلاء اگر شوهر در عرض چهار ماه با همسرخود آشتی بکند لازمست کفاره نقض یمین را بدهد و در این صورت مانع برطرف شده مثل سابق زن و شوهر باشند و اگر وضع بیش از چهارماه طول کشد چنانکه زن به آن راضی نشد اشکالی ندارد واگر زن راضی نمی شد آن را تحمل ننمود اسلام حق را به جانب زن داده از حقوق مشروع وی دفاع می کند به این طریق که اگر زن به حاکم شرع مراجعه نمود و احقاق حق کرده حاکم شرع ؛ مرد را به انتخاب یکی از دو طریق زیر اجبار می کند 1 -آشنا کردن با دادن کفاره و جریمه 2- طلاق دادن زن و آزاد نمودن همسر خویش

خداوند درقرآن مجید در مورد متارکه موقتی ایلاء درسوره بقره آیه ی (226-227) می فرماید : للذین یولون من نسائهم تربص اربعة اشهر فاوا فان الله غفور رحیم و إن عزموا الطلاق فإن الله سمیع علیم (کسانی که درباره همسران خود ایلاء کنند تنها چهار ماه مهلت دارند که تکلیف خود را روشن کنند اگر با همسر خود آشتی کنند و کفاره سوگند خود را بدهند و به زن و شوهری بر گردند خداوند بخشنده مهربان است و اگر جانب طلاق را انتخاب کردند پس خداوند شنوا  و داناست و از جمله درروایات زیر آمده است از امام باقر(ع) و امام صادق (ع) فرمودند هنگامی که مردی سوگند یاد کرد (البته شرایطی که در کتب فقه و حدیث عنوان شده است که با همسر خویش نزدیکی نکند برای مرد، در مدت چهار ماه مسئولیتی متوجه نمی شود، اما بعد از گذشتن چهار ماه ،زن ؛ اگر به وضع سابق راضی شد باز برای مرد مسئولیتی ندارد ولی اگر زن راضی نشد و به حاکم شرع مراجعه کرد مرد باید یا کفاره بدهد و به زناشویی باز گرد و یا همسر خود را طلاق دهد و او را آزاد سازد و قول خداوند در قرآن مجید به این حقیقت دلالت دارد .

طلاق از دیدگاه ادیان و مذاهب

طلاق از دیدگاه ادیان و مذاهب

ادیان بزرگ توحیدی یعنی یهود و مسیحیت و اسلام درباره مسئله طلاق مقررات یکسانی ندارند .در آیین یهود، طلاق ، دست کم به صورت طلاق از جانب شوهر ، مجاز شناخته شده است اما پیامبران بنی اسرائیل از لحاظ معنوی و اخلاقی آنرا مکروه و ناپسند دانسته اند ، یکی از پیامبران یهود می گوید من از طلاق نفرت دارم هیچ کس نباید نسبت به زن دوران جوانی خود بی وفایی و خیانت کند به دیگر سخن از نظر ایشان مردنباید از اختیار طلاق سوء استفاده کند از جمله نباید این وسیله را برای جد ایی از زن روزگار جوانی که اینک پیر شده است به کار برد .

درمسیحیت مطلب به گونه ای دیگر است نخست این نکته شایسته توجه است که در انجیل رویهمرفته طلاق محکوم شده است با این تفاوت که گاه محکومیت جنبه مطلق دارد همانند آنچه در انجیل لوقا و مرقس آمده است وگاه به طور ضمنی درصورت زنا ، طلاق مجاز شمرده شده است (انجیل متی ) این تفاوت سبب شده است که مسیحیان مشرق زمین طلاق را یکسره محکوم نکنند و به انجیل متی استناد نمایند و کاتولیک های وابسته به کلیسای رم به طور کلی طلاق را نادرست دانسته ازدواج را غیر قابل انحلال اعلام کنند.

در اسلام طلاق از جانب شوهر مجاز دانسته شده است اما روایات متعددی از پیامبر اکرم (ص) است که طلاق را مکروه و ناپسند می شمارد از جمله روایتی که مولوی در شعر خود منعکس نموده است

تاتوانی پا منه اندر فراق                                                     ابغض الاشیاء عندی الطلاق

این روایت که با عبارت دیگر هم نقل شده می رساند که طلاق هر چند مجاز است اما مورد نفرت خدا و پیامبر است علاوه بر آن آیات قرآنی و روایات دیگری هم در تشویق به سازگاری و جلوگیری از طلاق وجود دارد .

آزادی مطلق طلاق و آثار شوم آن

از دیر باز تا امروز به مواردی بر می خوریم که به دلایلی آزادی زیادی در امر طلاق پدید آمده و این موضوع آثار نامطلوبی به همراه داشته است به عنوان مثال از رم قدیم می توان نام برد درحقوق رم دو نوع طلاق را به رسمیت می شناختند طلاق به توافق زن و شوهر و طلاق به درخواست یکی از آن دو اندک اندک طلاق دادن و گرفتن آنچنان در بین مردم رواج یافت که شاعر ولته گوی ژوونال می گفت برخی زنان می توانند سالها را براساس نام شوهرانی که داشته اند بشمارند .

 کلیسای کاتولیک به عنوان واکنشی در برابر این زیاده روی اساساً طلاق را مردود دانست و از افراط به تفریط گراییدند.

درگذشته نزدیکتر به زمان ما می توان از آزادی طلاق در فرانسه بعداز انقلاب که دیگر برای ازدواج جنبه مذهبی و تقدس دینی قائل نبودند و آن را قرار دادی می شمردند و توافق زن و شوهر را برای طلاق کافی می دانستند و حتی دو سه سال پس از انقلاب به مامور ثبت احوال اجازه دادند که بدون دخالت دادگاه طلاق را ثبت کند فقط می بایستی ثابت شود که زن و شوهر شش ماه از یکدیگر جدا می زیسته اند نتیجه آن شد که در آستانه دهمین سال بعد از انقلاب آمار طلاق بر ازدواج فزونی گرفت پس از آن قانون اصلاح گردید و با دخالت دادگاه از طلاق های بی مورد کاسته شد.

سیری در طلاق

سیری در طلاق

مقدمه

طلاق و پی آمدهای آن از مشکلات بزرگ جوامع کنونی به شمار می رود.

به گزارش خبرگزاری زنان ایران (ایونا)گسستن رابطه ی زناشویی و رها ساختن زندگی مشترک ، زن و مردی را که به هم پیوسته بودند به راه های گوناگون می کشاند هر چند امکان دارد چنین زن و مردی هر یک خوشبختی نا یا فته یا از دست رفته را در کنار همسری دیگر بیابد اما در بیشتر موارد کار اینگونه نیک فرجام نیست. مشکل تر از سرنوشت آن دو نابسمانی فرزندانی است که ناچارند به جهت یکی از پدر و مادر بسنده کنند و یا در زیر سایه ناپدری و نامادری بگذارنند. مسلما اصل این مشکل زاییده جوامع امروزی است و در گذشته وجود داشته است اما آگاهی از آن و ابعاد آن به اندازه حالا نبوده است. درگذشته بار سنت های اجتماعی چنان بود که بسیاری از ناسازگاریهای  زندگی زناشویی کمتر مجال ظهور می یافت .از سویی سلطه مردان به زنان و کودکان کمتر امکان می داد تا آوای حق جویی سر دهند ، شاید به همین دلیل بوده است که داستانهای عامیانه ما که سینه به سینه از مادران به فرزندان انتقال می یابد ، پر است از درد و رنج های فرزندان رها شده از سوی پدر یا بزرگ شده در دامان نا مادری ، داستان هایی که در آنها عوامل فوق طبیعی به کمک این محرومان می شتابند و آرزوهای برآورده نشده آنان را جامه عمل می پوشانند و از سویی دیگر نا آشنایی مردم به حقوق خود سبب می شد که نابسمانی ها را حق پنداشته تحمل کنند .در دنیای کنونی به هم ریختن بافت سنتی جوامع دگرگونی های اقتصادی و اجتماعی بی تردید در بالا بردن میزان طلاق و گاه در قانونی شناختن طلاق موثر بوده است اما علاوه بر این عوامل ، توجه بیشتر به حقوق زنان و کودکان موجب آن شده است که در مورد مقررات طلاق تحولی پدید آید که در برخی کشورها عمیق تر و در پاره ای موارد کم اهمیت تر است .در مطالعه مسائل مربوط به طلاق می توان از زاویه های مختلفی به بررسی پرداخت ، تحقیق درباره انگیزه ها و علل اجتماعی ، عوامل اقتصادی و مانند آن. اما در این تحقیق که توسط یکی از خبرنگاران خبرگزاری زنان ایران "ایونا"تهیه شده است تکیه اصلی به مقررات حاکم بر طلاق در قوانین حقوقی ایران عنوان شده است .

تعریف طلاق

طلاق در لغت به معنی گشودن گره و رها کردن است .در فقه اسلامی در تعریف طلاق گفته اند طلاق عبارت است از زائل کردن قید ازدواج با لفظ مخصوص .

بعضی از استادان فرانسه طلاق(ِِِdivorce )را چنین تعریف کرده اند :

((طلاق قطع رابطه ی زناشویی به حکم دادگاه ، در زمان حیات زوجین ، به درخواست یکی از آنان یا هر دو است )) .در حقوق امروز ایران ممکن است به حکم دادگاه یا بدون قطع آن واقع شود و در تعریف آن می توان گفت: طلاق عبارت است از انحلال نکاح دائم با شرایط و تشریفات خاص از جانب مرد یا نماینده او .بنابراین طلاق ویژه نکاح دائم است و انحلال نکاح منقطع (متعه) از طریق بذل یا انقضاء مدت صورت می گیرد .ماده 1139 قانون مدنی، در این باره می گوید طلاق مخصوص عقد دائم است و زن منقطعه با انقضاء مدت یا بذل آن از طرف شوهر از زوجیت خارج می شود .

از نظر ماهیت در فقه اسلامی و قانون مدنی ، طلاق ایقاعی است که از سوی مرد یا نماینده او واقع می شود حتی در مواردی که طلاق بر اساس توافق زوجین و به صورت خلع یا مبارات صورت می گیرد باید آن را یک عمل حقوقی یک جانبه (ایقاع ) به شمار آورد زیرا توافق زوجین که شرط یا انگیزه طلاق می باشد غیر از خود آنست و طلاق یعنی آخرین عملی که با اجرای صیغه تحقق می پذیرد و رابطه ی نکاح را منحل می کند ،در هر حال یک عمل حقوقی یک جانبه (ایقاع ) است و ناشی از اراده ی طرفین نمی باشد .

طلاق :عبارت است از انحلال عقد نکاح در حیات زن و شوهر به اراده مرد یا به تقاضای زن یا شرایط معین .

به طبق ماده واحد قانون اصلاح مقررات مربوط به طلاق مصوب 21/12/70 مجلس شورای اسلامی، 28/8/71 مجمع تشخیص مصلحت نظام از تاریخ تصویب این قانون زوج هایی که قصد طلاق و جدایی از یکدیگر را دارند باید جهت رسیدگی به اختلاف خود به دادگاه مدنی خاص مراجعه و اقامه دعوی نمایند چنانچه اختلاف فیمابین از طریق دادگاه و حکمین ،از دو طرف که برگزیده دادگاهند (آن طور که قرآن فرموده ) حل و فصل نگردید، دادگاه با صدور گواهی عدم امکان سازش آن را به دفاتر رسمی طلاق خواهد فرستاد دفاتر رسمی طلاق حق ثبت طلاق هایی را که گواهی عدم امکان سازش برای آنها صادر نگردیده است ندارند. در غیر این صورت از سر دفتر خاطی سلب صلاحیت به عمل خواهد آمد.

تبصره 1- نحوه دعوت از حکمین و بررسی صلاحیت آنان به عهده دادگاه مدنی خاص است که آیین نامه اجرایی آن ظرف مدت 2 ماه توسط وزیر دادگستری تهیه و به تصویب رییس قوه قضائیه خواهد رسید .

تبصره 2- گزارش کتبی مبنی بر عدم امکان سازش با توجه به کلیه شروط ضمن عقد و مطالب مندرج در اسناد ازدواج جمهوری اسلامی ایران و نیز تعیین تکلیف و صلاحیت سرپرستی فرزندان و حل و فصل مسائل مالی با امضای حکمین شوهر و زن مطلقه و همچنین گواهی کتبی سلامت روانی زوجین در صورتی که برای دادگاه مدنی خاص مشکوک باشد به دادگاه تحویل گردد.

تبصره 3 -اجرای صیغه طلاق و ثبت آن در دفتر موکول، به تادیه حقوقی شرعی و قانونی زوجه (اعم از مهریه ، نفقه ،جهیزیه و غیرآن ) به صورت نقد می باشد ،مگر در طلاق خلع یا مبارات درحد آنچه بذل شده و یا رضایت زوجه و یا صدور حکم قطعی اعسار شوهر از پرداخت حقوق فوق الذکر .

تبصره 4 -در طلاق رجعی گواهی کتبی اسکان زوجه مطلقه درمنزل مشترک تا پایان عده الزامی است. و در صورت تحقق، رجوع ، صورتجلسه طلاق ابطال و در صورت عدم رجوع در مهلت مقرر صورتجلسه ی طلاق تکمیل و ثبت می گردد .صورتجلسه ی تکمیلی طلاق با امضاء زوجین و حکمین و عدلین و سر دفتر و مهر دفتر خانه معتبر است .

تبصره 5 دادگاه مدنی خاص در مواقع لزوم می تواند از بین بانوان واجد شرایط انتخاب قضات مشاورزن داشته باشد .

تبصره 6 مصوبه 28/8/71 مجمع تشخیص مصلحت نظام پس از طلاق درصورت درخواست زوجه مبنی بر مطالبه حق الزحمه کارهایی که شرعا به عهده وی نبوده است ، دادگاه بدوا از طریق تصالح نسبت به تامین خواسته زوجه اقدام می نماید و در صورت امکان تصالح ، چنانچه ضمن عقد یا عقد خارج لازم ،در خصوص امور مالی ، شرط شده باشد ، طبق آن عمل می شود در غیر این صورت، هرگاه طلاق بنا به درخواست زوجه نباشد و نیز تقاضای طلاق ناشی از تخلف زن از وظایف همسری یا سوء اخلاق و رفتار وی نباشد بنا به درخواست زوجه نباشد و نیز تقاضای طلاق ناشی از تخلف زن از وظایف همسری یا سوء اخلاق و رفتار نباشد به ترتیب زیر عمل می شود .

الف- چنانچه وجه کارهایی را که شرعا به عهده وی نبوده به دستور زوج و با عدم تبرع انجام داده باشد و برای دادگاه نیز ثابت شود ، دادگاه اجرت المثل کارهای انجام گرفته را محاسبه و به پرداخت آن  حکم نماید .

ب- در غیر مورد{ الف }با توجه به سنوات زندگی مشترک و نوع کارهایی که زوجه در خانه شوهر انجام داده است و وسع مالی زوج ، دادگاه مبلغی را از باب بخشش (نحله)برای زوجه تعیین می نماید

تبصره 7- گواهی وجود یا عدم وجود جنین توسط پزشک ذیصلاح و آزمایشگاه مربوط تحویل گردد ((آیین نامه ی اجرایی تبصره ی یک ماده واحده ی قانون اصلاح مقررات مربوط به طلاق )) مصوب 28/8/70 مجلس شورای اسلامی و 28/8/71 مجمع تشخیص مصلحت ماده بک نسبت به درخواست طلاق که از طرفین زوجین یا یکی از انها به دادگاه مدنی تسلیم   می شود چنانچه اختلاف فیمابین از طریق دادگاه حل و فصل نگردد .رسیدگی به موضوع با صدور قرار به داوری ارجاع می گردد. تبصره: داوری در این قانون تابع شرایط مندرج در آیین دادرسی مدنی نمی باشد .

ماده 2 -پس از صدور قرار ارجاع امر به داوری هر یک از زوجین مکلفند ظرف 20 روز از تاریخ ابلاغ یک نفر از اقارب خود را که واجد شرایط مقرر در آیین نامه هستند را به عنوان داور به دادگاه معرفی نماید .

ماده 3 -درصورتی که در بین اقارب ،فرد واجد شرایط نبوده یا دسترسی به آنان مقدور نباشد و یا اقارب از پذیرش داوری استنکاف نماید هر یک از زوجین می تواند داور خود را در بین افراد دیگر که واجد صلاحیت هستند تعیین و معرفی نماید و در صورت امتناع یا عدم توانایی در معرفی داور دادگاه راسا از بین افراد واجد شرایط ، مبادرت به تعیین داور یا داوران خواهد کرد .

ماده 4- داوران منتخب و یا منصوب باید واجد شرایط زیر باشند : 1- مسلمان 2- آشنایی نسبی با مسائل شرعی ، خانوادگی و اجتماعی 3- حداقل دارای 4 سال تمام 4- متاهل 5- معتمد 6- عدم اشتهار به فسق وفساد

ماده 5- پس از معرفی و انتخاب داوران دادگاه بلافاصله در وقت فوق العاده جلسه توجیهی تشکیل داده و وظایف آنان گوشزد و ارشادات لازم را خواهد نمود.

ماده 6 مهلت اعلام نظر داوران از سوی دادگاه تعیین می گردد ، داوران می توانند از دادگاه تقاضای تجدید مهلت نمایند و در صورتی که دادگاه  درخواست را ضروری تشخیص داد مهلت را تمدید می نماید .

ماده 7- داوران منتخب یا منصوب ، مکلفند با تشکیل حداقل 2 جلسه با حضور زوجین سعی و اهتمام در رفع اختلاف و اصلاح ذات البین نمایند و در صورتی که رفع اختلاف به عمل نیامد یا یکی از زوجین از حضور در جلسات مقرر خودداری نموده با تشکیل جلسات دیگر با حضور زوجین یا یکی از آنان و یا بدون حضور آنان نسبت به موارد اختلاف ، بررسی نموده و نظیر خود بر امکان یا عدم امکان سازش ، در مهلت تعیین شده به دادگاه تسلیم نمایند .

ماده 8- در هر مورد که داوران یا یکی از آنان ، درخواست حق الزحمه ی داوری نمایند، دادگاه حق الزحمه ی متناسبی برای وی تعیین و دستور قرآن و پرداخت به داوررا خواهد داد .حق الزحمه ی مقرر در وهله ی اول از شخص که داور از سوی وی انتخاب و یا برای وی نصب شده است دریافت خواهد شد ، و چنانچه دادگاه مقتضی بداند دستور وصول آن را بالمناصفه از طرفین و یا از متقاضی طلاق خواهد داد.

ماده 9- این آیین نامه در 9 ماده و یک تبصره توسط وزیر دادگستری تهیه و در تاریخ 2/12/71 به تصویب رییس قوه قضاییه رسید .

B-تشریفات طلاق

این تشریفات را می توان تحت 4 عنوان ذکر کرد : 1- اسنادی که برای طلاق باید نشان داد برای اجرای طلاق شناسنامه و اجازه یا حکم را باید به صاحب دفتر نشان داد 2و3- به موجب ماده 1134 قانون مدنی ((طلاق)) باید به صیغه ی طلاق و در حضور لا اقل 2 نفر عادل که طلاق را بشنوند، واقع گردد. 4 دارندگان دفاتر رسمی ازدواج و طلاق مکلفند  منابع ازدواج و طلاق و رجوع را که دردفاتر مربوط ثبت می کنند در شناسنامه ی زوجین نیز درج و امضا و مهر نمایند و حداکثر هر پانزده روز یکبار ، وقایع ازدواج و طلاق و رجوعی راکه در دفاتر به ثبت می رسد ، روی نمونه های مربوط تهیه کنند و به ثبت احوال تحویل دهند و رسید دریافت دارند  .

عقاید مختلف درباره طلاق

مخالفین طلاق می گویند طلاق مخالف طبیعت ازدواج است ، چه ازدواج پیمان همکاری و زندگی مشترک مادام الحیات می باشد و پیوند زناشویی که یک پیوند دائمی است نباید با طلاق گسسته شود طلاق برای اطفال زیان آور است و آنان را دچار سرنوشت اسف باری خواهد کرد ، آمار نشان می دهد که بسیاری از اطفال بزهکار کسانی هستند که پدر و مادرشان بر اثر طلاق از هم جدا شده اند ، طلاق روابط نامشروع زن یا شوهر را ترویج می کند، چه زن یا شوهری که با دیگری رابطه ی نامشروع دارد با ادامه و گسترش این رابطه امیدوار است که روزی بتواند از همسرش جدا شود و با عاشق یا معشوق خود خانواده دیگری تشکیل دهد. موافقین طلاق به ضرورت آن درباره ای موارد استناد می کنند ،گاهی اتفاق  می افتد که بین زن و شوهر هیچ گونه هماهنگی و توافق اخلاقی وجود ندارد ممکن است که یکی از زوجین بدکار یا جانی و شریر باشد ، ممکن است بر اثر پاره ای امراض صعب العلاج یا بعضی اعتیادات مضر یا در نتیجه سوء معاشرت زن یا مرد ، ادامه ی زندگی زناشویی ممکن نباشد آیا در این گونه مواردزن و مرد باید یک عمر در رنج و سختی بسر ببرند و به زندگی رنج افزاری، زناشویی ادامه دهند به جنون یا عقیم بودن زن یا شوهر نیز به اعتقاد بعضی میتواند طلاق را توجیه کند.

طلاق از نظر آثار اجتماعی

درباره آثار اجتماعی طلاق و اصولا بودن یا نبودن آن اختلاف نظر فراوان است  به عقاید کسانی کار نداریم که اساسا با ازدواج میانه خوشی ندارند وآن را مخالف آزادی انسان می دانند ، از دیدگاه کسانی که به ازدواج و مصلحت خانواده و کودکان می اندیشند ، طلاق در مواردی به عنوان یک ضرورت باید پذیرفته شود اینان می گویند گاه هست که زندگی زناشویی دستخوش چنان نابسمانی می شود که ادامه زندگی مشترک زن و شوهر نه فقط کانون خانواده را به محیطی غیر قابل تحمل تبدیل  می سازد بلکه فرزندانی که در چنین فضای مسمومی بزرگ می شوند به جای آنکه از تربیت صحیح و محبت لازم برخوردار شوند دچار عقده های روانی و ناراحتی های روحی خواهند شد .دسته ای از مخالفان طلاق این مشکلات را قبول دارند اما می گویند مجاز ساختن طلاق راه را برای سوء استفاده باز می کند امروزه در بیشتر کشور ها اصل قابل انحلال بودن ازدواج از راه طلاق پذیرفته شده است اما کو شش می شود تا جایی که ممکن است از سوء استفاده ها جلوگیری به عمل آید در واقع انتقادهای اساسی مربوط به آزادی بی قید و بند طلاق است این نوع آزادی در امر طلاق در دوران های خاصی دیده شده و آثار نامطلوب آن قانون گذار را به چاره اندیشی وا داشته است .

طلاق از دیدگاه ادیان و مذاهب

ادیان بزرگ توحیدی یعنی یهود و مسیحیت و اسلام درباره مسئله طلاق مقررات یکسانی ندارند .در آیین یهود، طلاق ، دست کم به صورت طلاق از جانب شوهر ، مجاز شناخته شده است اما پیامبران بنی اسرائیل از لحاظ معنوی و اخلاقی آنرا مکروه و ناپسند دانسته اند ، یکی از پیامبران یهود می گوید من از طلاق نفرت دارم هیچ کس نباید نسبت به زن دوران جوانی خود بی وفایی و خیانت کند به دیگر سخن از نظر ایشان مردنباید از اختیار طلاق سوء استفاده کند از جمله نباید این وسیله را برای جد ایی از زن روزگار جوانی که اینک پیر شده است به کار برد .

درمسیحیت مطلب به گونه ای دیگر است نخست این نکته شایسته توجه است که در انجیل رویهمرفته طلاق محکوم شده است با این تفاوت که گاه محکومیت جنبه مطلق دارد همانند آنچه در انجیل لوقا و مرقس آمده است وگاه به طور ضمنی درصورت زنا ، طلاق مجاز شمرده شده است (انجیل متی ) این تفاوت سبب شده است که مسیحیان مشرق زمین طلاق را یکسره محکوم نکنند و به انجیل متی استناد نمایند و کاتولیک های وابسته به کلیسای رم به طور کلی طلاق را نادرست دانسته ازدواج را غیر قابل انحلال اعلام کنند.

در اسلام طلاق از جانب شوهر مجاز دانسته شده است اما روایات متعددی از پیامبر اکرم (ص) است که طلاق را مکروه و ناپسند می شمارد از جمله روایتی که مولوی در شعر خود منعکس نموده است

تاتوانی پا منه اندر فراق                                                     ابغض الاشیاء عندی الطلاق

این روایت که با عبارت دیگر هم نقل شده می رساند که طلاق هر چند مجاز است اما مورد نفرت خدا و پیامبر است علاوه بر آن آیات قرآنی و روایات دیگری هم در تشویق به سازگاری و جلوگیری از طلاق وجود دارد .

آزادی مطلق طلاق و آثار شوم آن

از دیر باز تا امروز به مواردی بر می خوریم که به دلایلی آزادی زیادی در امر طلاق پدید آمده و این موضوع آثار نامطلوبی به همراه داشته است به عنوان مثال از رم قدیم می توان نام برد درحقوق رم دو نوع طلاق را به رسمیت می شناختند طلاق به توافق زن و شوهر و طلاق به درخواست یکی از آن دو اندک اندک طلاق دادن و گرفتن آنچنان در بین مردم رواج یافت که شاعر ولته گوی ژوونال می گفت برخی زنان می توانند سالها را براساس نام شوهرانی که داشته اند بشمارند .

 کلیسای کاتولیک به عنوان واکنشی در برابر این زیاده روی اساساً طلاق را مردود دانست و از افراط به تفریط گراییدند.

درگذشته نزدیکتر به زمان ما می توان از آزادی طلاق در فرانسه بعداز انقلاب که دیگر برای ازدواج جنبه مذهبی و تقدس دینی قائل نبودند و آن را قرار دادی می شمردند و توافق زن و شوهر را برای طلاق کافی می دانستند و حتی دو سه سال پس از انقلاب به مامور ثبت احوال اجازه دادند که بدون دخالت دادگاه طلاق را ثبت کند فقط می بایستی ثابت شود که زن و شوهر شش ماه از یکدیگر جدا می زیسته اند نتیجه آن شد که در آستانه دهمین سال بعد از انقلاب آمار طلاق بر ازدواج فزونی گرفت پس از آن قانون اصلاح گردید و با دخالت دادگاه از طلاق های بی مورد کاسته شد.