طلاق چیست ؟ طلاق از نظر لغوی به معنی رها شدن میباشد و در اصطلاح عبارت از پایان دادن زناشویی به وسیله زن و شوهر طلاق را اغلب راهحل رایج و قانونی عدم سازش زن و شوهر ، فروریختن ساختار زندگی خانوادگی ، قطع پیوند زناشویی و اختلال ارتباط والدین با فرزندان تعریف کردهاند . در حقیقت همانگونه که پیوند بین افراد طبق آیین و قراردادهای رسمی و اجتماعی برقرار میشود . چنانچه طرفین نتوانند به دلایل گوناگون شخصیتی ، محیطی و اجتماعی و … بایکدیگر زندگی کنند به ناچار طبق مقررات و ضوابطی از هم جدا میشوند . از این نظر خانواده همچون عمارتی است که زن و شوهر ستونهای آن را تشکیل میدهند و فروریختن هرستون استحکام و استواری عمارت را دچار تزلزل و گسستگی میکند . طلاق با این دید ، یکی از غامضترین پدیدههای اجتماعی ، ارکان خانواده را در هم ریخته و بیشتر اثرات مخرب خود را بر روی فرزندان برجای میگذارد . طلاق گسستن و فروپاشیدن و نابودی کانون گرم و آرامبخش زندگی است که اثرات جبران ناپذیری بر اعضاء خانواده میگذارد . در تحقیقی که توسط جیهبر ( 1990) صورت گرفت مشخص گردید ازدواجهایی که به طلاق منجر شدهاند ، کاهش شدیدی در اعتماد به نفس اعضاء خانواده به وجود میآورد . چنین کمبودی میتواند ماهیتی اجتماعی ، روانی یا جسمی باشد . کاهش اعتماد به نفس در نتیجه طلاق منشأ مهم اختلالات اعضاء خانواده در حین و بعد از طلاق میباشد . در این تحقیق همچنین مشخص شد نه تنها طلاق سطح اعتماد اعضاءخانواده را کاهش میدهد بلکه باعث میگردد یکی از ازدواجها یا هر دو به طور قابل ملاحظهای احساس پوچی کنند . این تحقیق مدلی را نشان میدهد که در آن افراد از هم جدا شده به علت کاهش اعتماد محتاج همیاری و کمک هستند . گذشته از این طلاق پدیدهای است که بر تمامی جوانب جمعیت یک جامعه اثر میگذارد ، زیرا از طرفی بر کمیت جمعیت اثر مینهد ، یعنی واحد مشروع و اساسی تولید مثل یعنی خانواده را از هم میپاشد ، از طرف دیگر بر کیفیت جمعیت نیز اثر میگذارد ، زیرا موجب میشود فرزندانی محروم از نعمتهای خانواده تحویل جامعه گردند که احتمالاً فاقد سلامت کافی روانی در احراز مقام شهروندی یک جامعهاند . بنابراین آسیب اجتماعی ناشی از این اقدام نه تنها متوجه اعضاء خانواده ، بلکه متوجه کل جامعه و نسل آینده میباشد .
تاریخچه اجمالی در زمینه طلاق تاریخچه طلاق به تاریخچه ازدواج برمیگردد . به همان علت که بشر بنا به درخواست طبیعی خود پیوند ازدواج میبندد تا در کانون گرم خانواده و درکنار همسر خود به سکون و آرامش برسد ، به همانگونه نیز ممکن است به دلایلی از ادامه زندگی خودداری کرده ، طلاق را بپذیرد . ولتر میگوید : « طلاق و ازدواج در یک زمان در عالم پدید آمدند » قدر مسلم این است که طلاق در بسیاری از ادیان الهی و غیرالهی پیش از اسلام وجود داشته است . بنابراین لازم است تاریخچه کوتاهی از مسأله طلاق در گذشته را در اینجا مطرح نماییم .
عصر جاهلیت در عصر جاهلیت طلاق به دست زن بود و اینگونه که اگر زن درهای خانه را که به طرف راست بود به طرف چپ قرار میداد ، مرد با دیدن چنین وضعیتی متوجه میشد که همسرش او را طلاق داده و دیگر نزد او نمیآمد . هنگامی که زنی با مردی ازدواج میکرد و شب را نزد او میگذارند حق انتخاب با او بود ، اگر میخواست نزد شوهر میماند و اگر نمیخواست میرفت و علامت رضایت او از مرد این بود که وقتی صبح میشد ، خوراک خوبی برای او تهیه مینمود . در منابع دیگر بر خلاف این مسأله آمده است که طلاق در جاهلیت بسیار ساده و با الفاظ توهینآمیز صورت میگرفت .
یونان بوستان دراعصار گذشته زن آلت دست شیطان به حساب میآمد . بنابراین تنها به اندازه یک کالا ارزش داشت و خرید و فروش و معامله میشد . هرچیز بر او ممنوع بود به جز خانهداری و تربیت کردن کودکان ، مرد میتوانست او را بفروشد یا هدیه یا وصیت کند که متعه هرکسی که میخواهد باشد قطعاً حق طلاق از او سلب شده بود . در آن روزگار در یونان باستان حتی بحث از این مسأله به میان میآمد که آیا اصلاً زنداری روح میباشد یا خیر ؟ اگر روح دارد آیا روح او حیوانی است یا اینکه به طورکلی شایستگی دارد که در میان اجتماع مردان باشد یا از این شایستگی محروم است ؟
بابل طبق قانون بابل طلاق وجود نداشته و مرد هرگز نمیتوانست زن خود را طلاق دهد حتی اگر نازا باشد بلکه باید کنیزی به خانه بیاورد تا برایش فرزند به دنیا آورد ، کنیز هم حق خودداری از این امر را نداشت . هند زن در هند حتی پستتر از مار افعی یا بیماری و یامرگ بوده و در صورتی که شوهرش فوت میکرد وی نیز باید زنده زنده در آتش سوزانده میشد تا جایی که در سرزمین یکی از پادشاهان هندی ، 17 زن وی پس از مرگش در آتش سوزانده شدند . چون زن هندو کسی درعاشقی مردانه نیست سوختن بر شمع مرده کار هر پروانه نیست ( صائب تبریزی) ایران باستان طلاق در ایران باستان جایز بود و به دست مرد انجام میگرفت و زنان در جامعه بسیار مورد ستم قرار میگرفتند حتی شوهر میتوانست همسرش را برای همیشه حبس کند یا به قتل برساند .
طلاق مسیحیت « حلال نفرتانگیز » در مذهب مسیحیت بر خلاف اسلام و یهود طلاق حرام است و ازدواج مجدد برابر با زنا میباشد . حضرت عیسی (ع) میفرماید : همانا که موسی به دلیل قساوت قلب قومش ، اجازه داد تا زنهایشان را طلاق دهند ، زن و شوهر به منزلهی جسم واحد هستند و از یکدیگر دور نیستند . پس در صورتی که خداوند آنها را با یکدیگر جمع کرده و انسانی نباید میان آن دو تفرقه بیاندازد .
طلاق در اسلام ازآنجا که هدف دین مبین اسلام ایجاد پیوند میان افراد انسانی و تشکیل کانونهای خانوادگی است طلاق را که مخالف فطرت و طبیعت انسان و برخلاف قانون پیوند زن و مرد است را مورد نکوهش قرار داده و شایسته سرزنش میشماردو آنرا امری مغبوض خداوند معرفیکردهاست . جلالالدینمولوی در اینباره میگوید: تاتوانی پامنه اندر فراق ابغض الاشیاء عندی الطلاق از طرفی باید گفت که اسلام مایل نمیباشد آرامش و آزادی انسانها از بین رفته و در سختی و عذاب به سربرند و هیچ وجوانی هم بر این مسأله رضایت نمیدهد . از این رو برخلاف مسیحیت که طلاق را ممنوع و تنها مقررات و شرایطی برای محدود ساختن آن وضع نموده تا میزان آن را به حداقل ممکن کاهش دهد ، طلاق در اسلام ناشی از حاجت است نه اینکه به عنوان هدف باشد زیرا همانگونه که گفته شد امر طلاق همواره مورد بغض و کینهی الهی میباشد . امیرمؤمنان علی (ع) میفرماید : ازدواج کنید ولی طلاق ندهید زیرا عرش الهی از طلاق به لرزه در میآید .
فلسفه طلاق در اسلام از نظر اسلام طلاق آخرین راه مداوای ناسازگاری زن و شوهری میباشد . اسلام معتقد است اگر راهی برای جدایی زن و شوهر (زوجین) نباشد زندگی ایشان دشوار و عذابآور خواهد بود و ممکن است نتایج ویران کنندهای مثل انتقال ، خودکشی ، فساد و قتل داشته باشد . امروزه مردم باغم و تشویش کمتری در مقایسه با گذشته به ازدواج روی میآورند چرا که طلاق برای آنان د رحکم بیمهای تلقی میشود و میتوان از آن به عنوان بیمه ازدواج نام برد . چرا که اگر ازدواج با موفقیت نباشد همسران یکدیگر را رها خواهند کرد . دکتر باقر ساروخانی در باب ویژگیهای طلاق مینویسد : طلاق پدیدهای چند بعدی است . شاید کمتر پدیدهای به پیچیدگی طلاق وجود داشته باشد آن روز که خانوادهای از هم پاشید به نظر میرسد یک دعوای ساده عامل این انفجار بوده است حال آن که چنین نیست و مجموعهای از عوامل روانی – اجتماعی ، اقتصادی ، پدید آمده به هم پیوستهاند و بنیان خانواده را برباد دادهاند . بنابراین طلاق به عنوان پدیدهای اجتماعی مطرح است ، زمانی که جامعه در معرض آسیبهای بنیادی قرار گیرد روابط اجتماعی نیز بیمار بوده و فساد گوشه به گوشه جامعه را در برگرفته است . علاوه بر این طلاق پدیدهای روانی نیز هست . بسیاری از خانوادهها در برابر تکانههای اقتصادی یکسان قرار میگیرند اما همگی دست به طلاق نمیزنند . میزان سازش افراد در طلاق مؤثر است . اما آمار نشان میدهد زنها بیشتر از مردها در امر طلاق پیش قدم میشوند که این خود قابل بررسی است .
نقش جنسیتی و جنسی زنان در جامعه بیش از نیمی از جمعیت را زنان تشکیل می دهند . وقتی صحبت از منافع به میان میآید . قاعدتاً انتظار میرود که نیمی از این منافع به زنان تخصیص یابد و آنان به طور مساوی با مردان از منابع زندگی اجتماعی بهره گیرند . باید در نظر داشت که به جهت اختلافات جنسیتی و جنسی ، زنان دارای احتیاجات خاصی هستند و به دلیل اینکه جامعه تمرکز خاصی روی نیازهای اساسی کودکان دارد ، بنابراین باید چنین تمرکزی روی احتیاجات خاص مادران قرار گیرد و عبارت « احتیاجات خاص زنان » را به عنوان خاص با «مسایل مربوط به جنسیت » که ناشی از نقشهای سنتی زنان است اشتباه گرفته میشود ، تقسیم کارهای اجتماعی برحسب جنسیت مربوط به اختلافات بیولوژیکی تمایز جنسی نیست . ( اگرچه باور وجود دارد که این تمایزها بر حسب تفاوتهای بیولوژیکی میباشد ) بنابراین فرق بین جنسیتی و نقش جنسی کاملاً قابل تمیز میباشد . بارداری و شیردادن به کودک به وضوح نقش جنسی هستند چرا که فقط زنان هستند که میتوانند این نقش را برعهده گیرند . برعکس تربیت کودکان یک نقش جنسیتی است . چه زن و چه مرد میتواند کاملاً این وظیفه را به عهده بگیرد . باید در نظر داشت که وظایفی مانند تربیت فرزندان تعیین شده برحسب جنس نیست ، بلکه مربوط به ساختارهای اجتماعی و فرهنگی موجود میباشد . یعنی تعیین نقش جنسیت بستگی به نوع جوامع دارد و این موضوع نشان میدهد که این نقشها برحسب نوع جنس ( زن یا مرد) تعیین شده و اعتقادات و ارزشهای اجتماعی و فرهنگی جوامع تعیین کننده این امر میباشد . هرچند که افراد آن اجتماع بر این امر واقف نبوده و به آن معترف نباشند . امروزه مشکلات ناشی از مصالح امور زنان ناشی از نابرابری جنسیتی است که میتواند ناشی از مسایل و محدودیتها در زمینه تقسیم ناعادلانه منابع و کار ، ازدواج و طلاق گردد . تمایز میان مسایل مربوطه به زنان و مسایل جنسیتی بیشتر تحلیلی به نظر میرسد تا اینکه بتواند به عدد و رقم تبدیل شوند . به عبارت دیگر در جوامع امروز مسایل جنسیتی در هر سطحی روی فعالیتهای مختلف مربوط به امور زنان تأثیر میگذارد . به عنوان مثال برخی از این محدودیتها ، مهیا کردن احتیاجات تغدیهای مادران باردار که قسمتی از « احتیاجات خاص زنان » است اما زنان سهم ناعادلانهای از غذای موجود در خانواده نصیبشان میگردد . همچنین کنترل ناچیزی روی بودجه خانواده که از آن ، خوراک خانواده تهیه میگردد ، دارند . یا به عنوان مثال ازدواج و گزینش همسر که در این زمینه زنان با انتخابهای یکطرفه و تحصیلی بیشتر از مردان متضرر میشوند و نیز در مورد طلاق که همیشه برای زنان به عنوان فاجعهای قلمداد گردیده و همیشه بر زندگیشان سایه میافکند و پیآمدهای روانی بسیاری برایشان دربرداشته و دارد . بنابراین مسایل جنسیتی به انحاء مختلف به عنوان سدی در راه فائق آمدن بر مشکلات زنان مطرح بوده است .
زنان و طلاق در کتاب خانواده در امروز و فردا نوشته آلاکوونتو آمده است : « در روزگار پیشین ، طبیعت انسان با امروز فرق داشت . در آن روزگار نه مردی بود و نه زنی ، در نتیجه نه دعوایی بوده و نه برخوردهای خانوادگی ، در آن روزگار مردانی زندگی میکردند که در جنسی بودند . آنها بیاندازه عاقل ، مهربان و خوشقیافه بودند . آنها همچنین بیاندازه قوی بوده و هرسال نیز قدرتمندتر میشدند . در یک روز آفتابی توجه زئوس ( یکی از خدایان در افسانههای یونان قدیم ) به این طبقه از موجودات معطوف گشت و از ترس اینکه مبادا آنها خیلی قدرتمند شوند و ادعای خدایی کنند ، آنها را به دو قسمت مرد و زن تقسیم کرد و در تمام جهان پراکند . از این روست که انسان همیشه به دنبال نیمه گمشده خود میگردد … و در بعضی مواقع انسان نیمه دوم خود را پیدا نمیکند ، بلکه نیمه کسی دیگری را مییابد . این افسانه نشانگر این است که زن و مرد برای یکدیگر آفریده شدهاند همانگونه که پیوند آنها طبق آیین و قراردادهای رسمی و اجتماعی برقرار میشود . اما چنانچه طرفین به دلایل گوناگون شخصیتی ، محیطی و اجتماعی با یکدیگر زندگی کنند به ناچار باید طبق مقررات و ضوابطی هم از هم جدا شوند و این حق را دارند که دوباره در صدد برآیند تا جفت مناسب و در خور خود را بیابند . متأسفانه در جامعه ما شمار جدایی زن و شوهرها رو به افزایش است و در حال حاضر در برخی از کشورهای صنعتی پیشرفته نیز میزان طلاق تا رقم 50 درصد افزایش یافته است . این گفته بدان معنی است که نیمی از زنان و مردانی که روزی با شوق و هیجان ازدواج میکردند ، تصمیم گرفتهاند این پیوند را پس از مدتی از هم بگسلانند . دشواریهای این جدایی گاهی چنان ناگوار است که منجر به سرخوردگی یا افسردگی نه تنها در والدین به ویژه مادران ، بلکه آسیبهای روانی جبران ناپذیری در فرزندان خواهد شد . در سالهای اخیر مسأله طلاق چنان متداول گشته که نیمی از ازدواج ها قبل از پایان ده سال به جدایی میکشد . با این همه و با وجود متداول شدن این پدیده ، طلاق هنوز یکی از بحرانهای وحشتناک زندگی به شمار میآید . بنابراین هرچه دیدگاه ما در زمینه بررسی طلاق فنیتر باشد احتمال کاهش بحران و یافتن راهحلهای منطقی و مؤثر برای آن ، بیشتر خواهد بود . در حقیقت مطالعه و بررسی مسایل زناشویی و مشکلات ناشی از قطع این پیوند در حوزه روانشناختی و به ویژه روانشناسی مشاوره است . در این رشته از روانشناسی کاربردی ، سه موضوع اساسی تحصیل ، شغل و زناشویی مورد بررسی قرا رمیگیرد که ارکان اصلی زندگی اجتماعی هر فرد است . بنابراین میتوان با بررسی و ارزیابی کارآیی و حسن سلوکی که فرد از خود نشان میدهد . موقعیت و پیشرفت او را دراین سه زمینه پیشبینی کرد ، گرچه قبل از پیمان زناشویی ، میزان تحصیل و موقعیت اجتماعی معیارهای مهمی در انتخاب همسر به شمار میآیند ، لیکن در این میان ، زناشویی حوزهای است که بر نتایج تحصیل و شغل تأثیر مستقیم میگذارد . چنانچه ازدواج به موفقیت نینجامد و زن و شوهر نتوانند به تفاهم کافی برسند ، ثمرههای تحصیل و شغل عمداً به هدر خواهد رفت و ازدواج نافرجام سوابق تحصیلی و شغلی او را تحتالشعاع قرار میدهد تا آنجا که به آشفتگی روحی و اختلال شخصیت منجر میگردند . دلایل بیشماری را میتوان ذکر کرد که یک ازدواج را به ناکامی و بنبست بکشاند ، بعضی از دلایل مورد نظر را میتوان در خلال مصاحبههای به عمل آمده ملاحظه کرد : 1- به طور مثال در مصاحبهای که از خانم 30 سالهای در یکی از دادگاههای عمومی به عمل آمد ایشان وضعیت خود را اینطور تشریح کرد : پس از آن که دارای فرزند گردیدم متوجه شدم که همسر دوم آن مرد هستم . با این وجود آن وضعیت را تحمل کردم و با آن مرد که از شهرستان تبریز بود زندگی را ادامه دادم تا اینکه شوهرم زن سوم خود را گرفت و میخواست مرا طلاق دهد ، هرچه التماس کردم به حرفهایم توجهی ننمود و مرتباً تکرار میکرد که من سواد درستی ندارم و زشتم و الان با امتناع من از طلاق گرفتن ،کارمان به دادگاه کشیده شده است . به نظر میرسد دلایل طلاق را میتوان در مشکلات ناشی از اختلاف سطح تحصیلات زوجه با زوج ، عدم مسؤولیتپذیری مرد ، کاهش علاقه زوج و ضعف قوانین در برخورد با رفتار مرد دانست . 2- در مصاحبه دیگری که با زوجه مردی 46 ساله و دارای مدرک لیسانس در رشته مدیریت به عمل آمد مشخص شد 15 سال از ازدواج آنها میگذرد ولی صاحب فرزندی نشدهاند . زن در مهد کودک مشغول کار است و دائماً به علت اخلاق تند همسرش درگیر جر و بحثها و دعواهای مداوم است . با تداوم دعواها ، لجبازی زن نیز افزایش مییابد و مرد چند رتبه دعوا را با کتککاری خاتمه داده است . با قهر نمودن زن و رفتن به منزل پدرش ، طلاق راهحل قطعی شناخته میشود . دلایل اختلاف زوجین را میتوان در بیفرزندی آنها ، رفتارتند مرد ، بیعلاقگی زن و عدم همفکری صحیح و مؤثر آنها برای رسیدگی به مشکلاتشان و قبول بچهای به فرزندخواندگی یافت . 3- مصاحبه سوم با زنی بود که علیرغم زندگی خوب و همسری با وضعیت مالی قابل توجه ، تقاضای طلاق کرده بود . « دلیل عمده وی برای تقاضای طلاق ، اعتیاد همسرش ذکر گردید . با دستگیری مرد و زندانی شدن وی ، زن تقاضای طلاق را پیگیری نموده است . » 4- مصاحبه چهارم با دختر دانشجویی صورت گرفت که در رشته ادبیات تحصیل میکرد و 27 سال سن داشت . وی به اتفاق پدرش جهت رسیدگی به پرونده طلاقش به دادسرا آمده بود . در مصاحبه اعلام نمود یک سال پیش با پادرمیانی خانوادههای آشنا و فامیل ، جوان فوق لیسانسی را جهت ازدواج به خانوادهام معرفی نمودند که به علت سطح تحصیلات وی موافقت نمودم ولی متأسفانه پس از سه ماه که از عقد ما میگذشت شاهد رفتارهای عجیب و غربی از وی بودیم که شک ما را برانگیخت . با پیگیری متوجه شدم که وی بیمار روانی بوده و تحت درمان است و خانوادهاش این مسأله را از ما پنهان کردهاند . با تماس با روانپزشک معالج همسرم وضعیت وی علنی شدو الان 4 ماه است که تقاضای طلاق دادهایم و پروندهمان در جریان رسیدگی است . با پنهان کردن بیماری مرد ، نه تنها خانواده وی سودی نبردهاند بلکه با احساسات و عواطف و آرزوهای یک جوان نیز بازی کردهاند و میبینیم که یکی از دلایل طلاق که بعدها صورت میگیرد پنهان کردن وضعیت مالی ، اجتماعی و روانی زوجین توسط خانوادههاست . به این امید که با ازدواج ، کارها به خودی خود درست شوند در صورتی که امروزه ثابت گردیده بنیان و شالودهی سستی که ما اقدامات خود را بر آنها بنا میگذاریم ( مانند پنهان کاری ، دروغ گویی و کتمان شرایط موجود ) با ازدواج نه تنها قوام نمیگیرد بلکه سستتر نیز میگردد . بنابراین کاملاً مشخص است که بار سنگین مسؤولیت زندگی خانوادگی را باید به کسی سپرد که هم از لحاظ جسمی و روانی به بلوغ رسیده باشد و هم بتواند از لحاظ اقتصادی – اجتماعی جوابگوی نیازها خود و خانوادهاش باشد . بنابراین زناشویی حیاتیترین و سرنوشتسازترین تصمیمی است که فرد در زندگانی خود میگیرد به گونهای که زناشویی موفق تصمیمگیری در زمینههای تحصیلی ، شغلی و اجتماعی را شکوفاتر گردانیده و زناشویی ناموفق تصمیمگیریهای فوق را تضعیف میسازد .روز به روز ازدواجهای ناشاد بیشتری به طلاق ختم میشوند. حدس و گمانهایی راجع به خاستگاه افزایش نرخ طلاق وجود دارند که عبارتند از: افت اخلاقی ، خودخواهی فزاینده نسل من ، جستجو برای تجارب جدید و ناتوانی آدمیان در ایجاد روابط عمیق. امروزه تحریمهای اجتماعی در برابر طلاق از بین رفته است. شاید شگفتی واقعی در آن نباشد که نرخ طلاق این چنین افزایش یافته است. شگفتی حقیقی آن است که در دورهای که هزینههای متارکه که تا چنین حد کافی کاهش یافته ، تا بدیناندازه دیرپا و مقاوم است. طلاق به معنی پایان قانونی ازدواج و جدا شدن همسران از یکدیگر است. طلاق معمولاً وقتی اتفاق میافتد که استحکام رابطه زناشویی از بین میرود و میان زن و شوهر ناسازگاری و تنش وجود دارد. طلاق اجتماعی، تغییرات در دوستیها و سایر روابط اجتماعی است که مرد یا زن طلاق گرفته با آنها سر و کار دارد. طلاق روانی، موقعیتی است که از طریق آن فرد پیوندهای وابستگی عاطفی به همسرش را قطع کند و به تنها زیستن تن دردهد. آثار طلاقنبود ناگهانی همسر ممکن است احساس اضطراب یا هراس ایجاد کند؛ هر چند برخی نیز ممکن است پس از طلاق احساس خوشحالی داشته باشند. معمولاً زنان از طلاق بیش از مردان از نظر اقتصادی زیان میبینند، اما فرآیندهای سازگاری روانی و اجتماعی برای مردان و زنان تفاوت چندانی ندارد. بعضی از مردان و زنان ممکن است پس از طلاق به ازدواج مجدد تن در دهند. طلاق و کودکانکودکانی که والدینشان از ازدواج خود راضی نیستند اما با هم زندگی میکنند، ممکن است تحتتأثیر تنش ناشی از روابط آنها به اضطراب یا افسردگی مبتلا شوند. کودکان پس از جدایی پدر و مادرشان نیز به اضطراب عاطفی دچار میشوند. کودکان بزرگتر بهتر میتوانند انگیزههای پدر و مادرشان را برای طلاق درک کنند. این کودکان ممکن است به خاطر اثراث طلاق بر آینده خود نگران باشند یا این که احساس تنهایی داشته باشند. کودکان هنگامی که پس از جدایی هم با پدر و هم با مادر رابطه مداوم دارند، در وضع بهتری به سر میبرند تا هنگامی که فقط یکی از آنها را به طور منظم میبینند. طلاق هماهنگی میان والدین، مسائل نگهداری کودک و حق ملاقات را در برمیگیرد. تاریخچهطلاق در بسیاری از سرزمینهای باستانی از جمله میانرودان، یونان، ایران، مصر و چین وجود داشتهاست. کنستانتین محدودیتهای بسیاری برای طلاق ایجاد کرد و در قرن دهم میلادی کلیسای مسیحی آن را ممنوع دانست. هنری هشتم برای نخستین بار از مجلس کلیسای انگلیس خواست که ازدواج او را فسخ نماید. به مرور زمان کشورهای اروپایی و مسیحی حق طلاق را برای زن و شوهر به رسمیت شناختند. با این حال، در سال ۱۹۸۶ در ایرلند پارلمان طلاق را غیرقانونی اعلام کرد. در انگلستان، در سال ۱۹۶۹ لایحه قانونی اصلاح طلاق به تصویب رسید که گرفتن طلاق را برای زن و شوهر آسانتر کرد. بین سالهای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰،میزان طلاق در بریتانیا به طور ثابت هر سال ۹ درصد افزایش یافت و در طی آن دهه دو برابر شد. امروزه در بسیاری از جوامع اروپایی، میزان طلاق افزایش یافتهاست. طلاق در ایراندر قانون مدنی جمهوری اسلامی ایران، مرد با مراجعه به دادگاه حق تقاضای طلاق دارد. زن نیز در شرایط خاصی میتواند با مراجعه به دادگاه تقاضای طلاق کند. بعضی از این شرایط عبارتاند از: · ترک زندگی خانوادگی توسط زوج حداقل به مدت شش ماه متوالی و یا نه ماه متناوب در یک سال بدون عذر موجه · اعتیاد زوج به یکی از انواع مواد مخدر · ابتلای زوج به یکی از انواع مشروبات الکلی · محکومیت قطعی زوج به بیش از پنجسال حبس · ضرب و شتم یا سوء رفتار زوج که برای زوجه غیرقابل تحمل است. · ابتلای زوج به بیماریهای صعبالعلاج روانی و جسمانی در طلاق، خواندن صیغه طلاق در حضور دو مرد شاهد لازم است. طلاق در دین بهائیبهاءالله شارع دین بهائی در کتاب اقدس امر طلاق را بسیار مکروه و ناپسند ذکر میکند ولی در نظر میگیرد که اگر زن و شوهری واقعا نتوانستند با هم زندگی کنند باید حکم طلاق جاری شود: شوقی افندی، ولیامرالله میگوید:«امر طلاق بسیار مذموم و قبیح و مخالف رضای الهی است»[۱] بعد از تصمیم زن و مرد برای جاری ساختن حکم طلاق، باید به مدت یک سال صبر نمایند، این ایام به اصطلاح بهائی، ایام تربص نامیده میشود. و اگر این یکسال گذشت و بین زن و مرد اتحاد مجدد برقرار نشد، آنها به کلی از هم جدا شده و میتوانند با فرد دیگری ازدواج کنند. در موقع یکسال تربص مرد باید تمام مخارج زندگی زن را به میزانی که محفل روحانی محل تعین میکند، بپردازد ولو آنکه طلاق به تقاضای زن صورت گرفته باشد.[۲] در دین بهائی طلاق به درخواست زن نیز صورت میگیرد و این به عنوان یکی از موارد رعایت یکی از تعالیم دین بهائی با نام تساوی حقوق زن و مرد برشمرده میشود. جنبههای مختلف طلاق محققی به نام بوآن اظهار میدارد که وقتی ازدواج از هم میپاشد، در اثر آن چندین نوع طلاق ایجاد میشود: · طلاق عاطفی زمانی رخ میدهد که ازدواج دستخوشی تباهی میشود (اما ممکن است تا بعد از حکم طلاق ادامه یابد.) · طلاق قانونی · طلاق اقتصادی ، که در رابطه با پول و توافقهای مالی (مانند مهریه) است. · طلاق هم والدی ، که در ارتباط با نگهداری و سرپرستی از فرزند ، خانوادههای تک والدی ، یا حق ملاقات یا فرزندان است. · طلاق اجتماعی ، که در زمینه تغییر روابط با جمع دوستان همسر رخ میدهد. · طلاق روانی ، که در حضور مسائل مربوط به بازیابی خود پیروی فردی و مشکلات مربوط به فکر کردن براساس ضمیر «من» و نه «ما» است. اثرات طلاق پس از طلاق ، به دلایل مختلف ممکن است عزت نفس دچار آسیب شود. بسیاری از افرادی که متارکه کردهاند خود را شخصی ناپسنده و فاقد توان کافی برای ازدواج مجدد میدانند. مردان و زنان از لحاظ واکنشی که در برابر طلاق از خود نشان میدهند، با یکدیگر فرق دارند. مردان گرایش به آن دارند که طلاق را به عنوان چیزی به ناگهان رخ کرده است، ادراک کنند. زنان بیشتر احتمال میرود که آن را به عنوان نقطه پایانی بر یک فرآیند طولانی قلمداد کنند. به همین خاطر است که زنها کمتر احساسهای منفی را درباره طلاقشان گزارش میکنند. طلاق برای زنان تنشزاتر و گسلندهتر است تا مردان. ممکن است این زنی باشد که تردید کمتری درباره نفس طلاق داشته باشد. اما هم اوست که در برقراری زندگی جدید مشکلات بیشتری خواهد داشت. آدمیان از لحاظ واکنشی که در برابر طلاق از خود نشان میدهند، بسیار متفاوتاند، بسیاری از هم میپاشند، اما برخی دیگر ، نوعی تعالی عاطفی را تجربه میکنند. اگر طلاق را نقطه مقابل ازدواج موفق و خوب تلقی کنیم، در این صورت ، پدیدهای غمبار قلمداد خواهند شد. اما برای بسیاری از کسانی که طلاق گرفتهاند، انتخابهایی که در اختیار واداشتهاند یا طلاق بوده است و یا یک ازدواج ناموفق و بد. با در دست داشتن این انتخابها برخی شواهد حاکی از آن است که طلاق میتواند شخصا مفید و سودمند باشد. محققین به این نتیجه رسیدهاند که ممکن است بار آمدن در خانه از هم نپاشیدهای که ویژگی آن نزاع و جنجال است، آسیب رسانتر و مضرتر از بزرگ شدن در خانهای باشد که در اثر طلاق فروپاشیده است. کنار آمدن با طلاق سازگاری با طلاق به عوامل بسیاری وابسته است: نگرش در مورد ازدواج ناموفق ، شخصیت فرد و محیط اجتماعی. برای کنار آمدن با طلاق ، کمکهای بیرونی از سوی متخصصان بهداشت روانی و گروههای خود یاری متشکل از افراد مطلقه (مانند والدین بی همسر) در دسترس هستند. همچنین حتی هنگامی که طرفین عزم خود را برای طلاق جزم کردهاند مشاوره با زوجها میتواند مفید واقع شود. برخی از فنون مسئله گشایی و مهارتهای حل تعرضی هم که برای بهبود ازدواجها بکار میروند میتواند برای کمک به حل آسیبهای ناشی از جدایی موثر باشد. نتایج جالب بررسی١٠هزار زوج درخواست کننده طلاق معاون دفتر امور آسیبدیدگان سازمان بهزیستی کشور با تحلیل آمار طلاق در کشور بین سالهای 71 تا 9 ماهه ابتدای سال جاری، گفت: آمار طلاق در بین این سالها، دارای فراز و نشیب بوده، به طوری که آمار طلاق در سال 71، هشت درصد و از سال 72 تا 75 دارای سیر صعودی بسیار آرام و پس از آن به مدت پنج سال (76 تا 79) این روند تقریبا ثابت بوده است. دکتر رضایی فر در گفتوگو با ایسنا، افزود: آمار طلاق از سال 80 به بعد با شتاب بیشتری نسبت به سالهای گذشته دارای سیر صعودی بوده است. به گفته وی، آمار طلاق در سال 80 ، 4/9 درصد، سال 81، 3/10 درصد، سال 82، 6/10 درصد، سال 83، 5/10 درصد، سال 84 ، 7/10 درصد، سال 85 ، 1/12 درصد و در 9 ماهه ابتدای سال جاری، 2/11 درصد بوده است. معاون دفتر امور آسیب دیدگان سازمان بهزیستی کشور، دلایل رشد صعودی طلاق در این سالها را متاثر از عوامل اقتصادی و حتی حقوقی دانست و تصریح کرد: به عنوان مثال در مقاطعی دادگاهها در صدور حکم طلاق، سختگیری و یا آسانگیری میکنند که همین امر در افزایش و یا کاهش آمار تاثیرگذار است. وی در ادامه با اشاره به ارزیابیهای صورت گرفته از آمار طلاق در 9 ماهه سال گذشته، گفت: در این میان، بالاترین نرخ طلاق با 8/20 درصد مربوط به استان تهران و پایینترین آن با 8/3 درصد مربوط به استان ایلام است. دکتر رضایی فر ادامه داد: آمارها حاکی از آن است که از هر پنج ازدواج در تهران یک ازدواج منجر به طلاق شده است. تهران، کردستان، کرمانشاه، خراسان رضوی بیشترین و ایلام، سیستان و بلوچستان، چهار محال و بختیاری و یزد کمترین طلاق
وی تهران، کردستان، کرمانشاه، خراسان رضوی را به ترتیب با 8/20، 72/14، 69/14 و 5/13 درصد جزو استانهایی معرفی کرد که بالاترین آمار طلاق و ایلام با 82/3 درصد، سیستان و بلوچستان با 87/3 درصد، چهار محال و بختیاری با 1/4 درصد و استان یزد با 9/4 درصد کمترین درصد طلاق در سال گذشته را به خود اختصاص دادهاند. معاون دفتر امور آسیب دیدگان سازمان بهزیستی کشور، با یادآوری وجود 100 مرکز کاهش طلاق در کشور که به صورت مستقل در دادگاهها و یا اورژانس اجتماعی مستقر هستند، عنوان کرد: تحلیلهای شش ماهه ابتدای سال جاری که بر روی 10 هزار زوج مراجعه کننده به مراکز مداخله در بحران بهزیستی صورت گرفت، نشان میدهد، 5/45 درصد درخواستهای طلاق از سوی زوجه، 25 درصد توسط زوج و 5/29 درصد آن توافقی و از سوی زوجین ارائه شده است. 32 درصد زوجهای درخواستکننده طلاق، بدون فرزند و 67 درصد دارای فرزند بودهاند
5/15 درصد درخواستهای طلاق در دوران عقد داده شده است
وی مدت زمان ازدواج 5/40 درصد زوجین را کمتر سه سال اعلام کرد و گفت: همچنین 5/15 درصد درخواستهای طلاق نیز در دوران عقد ارائه شده، بنابراین میتوان گفت در مجموع 56 درصد درخواستهای طلاق در کمتر از سه سال ابتدای زندگی که این آمار نشان از فقدان بلوغ آگاهی زوجین در زمان ازدواج دارد، لذا این امر لزوم آگاهسازی جوانان و ارائه مشاورههای قبل از ازدواج را ضروری میکند. به گفته وی، 32 درصد زوجین بدون فرزند و 67 درصد دارای فرزند بوده که 35 درصد آنها یک فرزند داشتند. 23 درصد زوجهای درخواستکننده طلاق دارای سابقه فامیلی هستند
دکتر رضایی فر در رابطه با سابقه فامیلی زوجین مراجعه کننده به مراکز مداخله در بحران بهزیستی، اظهار کرد: 23 درصد زوجین دارای سابقه فامیلی و مابقی سابقه فامیلی نداشتند. همچنین 35 درصد دارای آشنایی قبلی و مابقی نیز فاقد این آشنایی بودهاند. 13 درصد از خانوادههای زوج و 9 درصد از خانوادههای زوجه مخالف ازدوج زوجین بودند
وی رضایت خانوادهها در زمان ازدواج زوج را 87 درصد و در میان خانوادههای زوجه 91 درصد خواند و افزود: 13 درصد از خانوادههای زوج و 9 درصد از خانوادههای زوجه مخالف ازدوج زوجین بودند. به گفته معاون دفتر امور آسیب دیدگان سازمان بهزیستی کشور، ازدواج 9 درصد از زوجهای مراجعه کننده به مراکز مداخله در بحران بهزیستی بدون رضایت فرد بوده که این آمار در میان زوجه به 5/13 درصد رسیده است. وی در مورد بعد خانوار زوجین به ایسنا، گفت: بعد خانوار 81 درصد از زوجها و 80 درصد از زوجهها پنج نفر و بیشتر بوده است که این موضوع نشان میدهد، امر نظارت بر تربیت کودکان و کیفی کردن آن در خانوارهای با بعد جمعیتی بالا، کمتر صورت میگیرد. 12 درصد از زوجها و 10 درصد از زوجهها دارای سابقه قبلی طلاق بودند
دکتر رضایی فر خاطر نشان کرد: 12 درصد از زوجها و 10 درصد از زوجهها دارای سابقه قبلی طلاق بودند. وی در این باره تاکید کرد: انتخاب همسر مجدد برای زوجه، پس از اولین طلاق کمتر و محدودتر میشود که فشارهای روحی، روانی و حتی اقتصادی از عوامل دخیل در محدود شدن انتخاب مجدد همسر توسط زن است و همین باعث میشود در ازدواج بعدی هم موفق نباشد و یا مورد مناسب را نتواند انتخاب کند و در این زمان است که از چاله به چاه میافتد. معاون دفتر امور آسیب دیدگان سازمان بهزیستی کشور با بیان این که محدودیت در انتخاب همسر مجدد در مردان کمتر از زنان است، خاطر نشان کرد: چرا که مردان به لحاظ روانی، حمایتهای اجتماعی و اقتصادی مشکلات و محدودیتهای زنان را ندارند. وی سابقه طلاق در میان والدین زوجهای مراجعه کننده را 28 درصد و این نسبت را در میان زوجهها 29 درصد اعلام کرد و گفت: این آمار نشان از شکسته شدن قبح طلاق در میان فرزندانی دارد که والدینشان طلاق را تجربه کردهاند، لذا فرزندان نیز به دلیل آن که با طلاق مواجه بودهاند در زندگی خود نیز به آن فکر میکنند، بنابراین آمار طلاق در میان اینگونه فرزندان بیشتر از افراد عادی است. دکتر رضایی فر با اشاره به این که نیمی از مراجعهکنندگان فاقد مسکن شخصی بودهاند، بیان کرد: این امر تاثیر مسایل اقتصادی در طلاق را نشان میدهد. 23 درصد زوجها و 5/1 درصد زوجهها دارای سابقه جرم بودند
وی یادآور شد: 23 درصد از زوجها دارای سابقه جرم بودند که جرم 56 درصد مربوط به اعتیاد و مابقی در مورد مباحثی چون قاچاق، ضرب و شتم، سرقت و غیره بوده است در عین حال آمار سابقه جرم در میان زوجهها نیز 5/1 درصد بوده است. اعتیاد در میان 23 درصد از زوجها و یک درصد از زوجهها جزو سوابق اعتیادی بود که معاون دفتر امور آسیب دیدگان سازمان بهزیستی کشور به آنها اشاره و اذعان کرد: 41 درصد از زوجها شغل آزاد، 17 درصد کارمند، 16 درصد بیکار و 15 درصد کارگر ساده بودند، بنابراین اکثر مراجعهکنندگان درآمد مکفی و شغل ثابتی نداشتند. به گفته وی 79 درصد از زوجههای مراجعه کننده خانهدار بودند. دکتر رضایی فر اظهار کرد: هفت درصد زوجها بیسواد ، 28 درصد دارای تحصیلات راهنمایی، 26 درصد دارای مدرک دیپلم، 18 درصد دارای تحصیلات ابتدایی و دو درصد دارای تحصیلات نهضتی، یعنی 81 درصد دارای تحصیلات دیپلم و زیر دیپلم بودند و این امر نقش تحصیلات عالی در حاکم شدن منطق در زندگی را پررنگ میکند. وی نسبت تحصیلات و سواد میان زوجهها را این گونه بیان کرد: هشت درصد بیسواد، دو درصد نهضتی، 30 درصد دیپلم، 26 درصد راهنمایی و 18 درصد دارای تحصیلات ابتدایی بودند و این یعنی 84 درصد از زوجهها نیز دارای تحصیلات دیپلم و زیردیپلم بودند. معاون دفتر امور آسیب دیدگان سازمان بهزیستی کشور در مورد میزان اختلاف سنی زوجین، گفت: تفاوت معناداری در این زمینه مشاهده نشده است. به گفته وی، 70 درصد زوجهای مراجعه کننده به مراکز مداخله در بحران از نظر روانی سالم و مابقی بیمار بودند که اختلالات روانی 33 درصد وابستگی به موادمخدر، 15 درصد خلقی، 10 درصد اضطرابی و 9 درصد شخصیتی و غیره بوده است، همچنین 86 درصد از زوجهها نیز اختلالات روانی نداشتند و مابقی (14 درصد) دارای اختلالاتی چون اضطراب با 46 درصد، خلقی با 32 درصد و شخصیتی با 9 درصد بودهاند. مشکلات جنسی عامل 10 درصد اختلافات بین زوجین
دکتر رضایی فر با اشاره به مشکلات اختلالات جنسی بین زوجین، گفت: مسایل جنسی میتواند، منشا بسیاری از اختلافها و مشکلات بین زوجین باشد، اما به دلیل مسایل فرهنگی، اجتماعی و اخلاقی بروز نمیکند، اما خود را به صورتهایی چون پرخاشگری، بهانهگیری و غیره نشان میدهد، به طوری که 10 درصد از 10 هزار زوج و زوجه مورد مصاحبه این عامل را علت اختلاف خود بیان کردند. وی ادامه داد: اختلال جنسی در زوجها به صورت سرد مزاجی با 47 درصد، کمبود مهارتهای رفتار جنسی با 24 درصد، انزال زودرس با 9 درصد و در بین زوجهها، 67 درصد سرد مزاجی و 23 درصد کمبود مهارتهای رفتاری جنسی عنوان شده بود. معاون دفتر امور آسیب دیدگان سازمان بهزیستی کشور، با بیان این که اعتیاد، دخالت والدین و اطرافیان ، خشونت و ضرب و شتم، سوءظن و بدبینی و نبود تفاهم از بیشترین عوامل درخواست طلاق زوجین بوده است، اظهار کرد: 35 درصد از مراجعات منجر به سازش، 25 درصد ارجاع به قوه قضاییه، 18 درصد، همکاری نکردن طرفین، 15 درصد حمایت سازمان بهزیستی در تعویق طلاق و دو درصد تسریع در طلاق شده است. وی در پایان خاطر نشان کرد: پیگیریهای بعدی و نهایی نشان از داده، 30 درصد از زوجین سازش مطلق و 17 درصد سازش نسبی کرده و 27 درصد مراجعات به طلاق و 26 درصد منجر به معرفی زوجها به دادگاه شده است. هرچند صحبت کردن در مورد طلاق چندان خوشایند و مطلوب نیست، اما مطرح کردن مباحث خانواده میطلبد که در مورد این مساله نیز توضیحاتی داده شود.
- برای اجرا شدن طلاق، اخذ گواهی عدم امکان سازش الزامی است، ضمن اینکه دادگاه پس از بررسی موضوع، مساله را به داوری ارجاع می دهد و پس از کسب نظر داوران مبادرت به صدور حکم میکند.
- طلاق باید به صیغهی طلاق و در حضور دو نفر مرد عادل صورت گیرد.
- طلاق دهنده باید بالغ ،عاقل ، قاصد و مختار باشد.
- ممکن است صیغهی طلاق را توسط وکیل اجرا کرد.
- طلاق مخصوص عقد دائم است و زن منقطعه با انقضاء مدت یا بذل آن از طرف شوهر از زوجیت خارج می شود.
-طلاق بر دو قسم است: بائن و رجعی
- در طلاق رجعی مرد میتواند در ایام عده رجوع کند و دیگر نیازی به صیغهی جدا نیست، اما در طلاق بائن دیگر مرد حق رجوع ندارد.
- در موارد زیر طلاق بائن است: 1- طلاقی که قبل از نزدیکی واقع شود 2- طلاق یائسه 3- طلاق خلع و مبارات مادام که زن به عوض رجوع نکرده باشد 4- سومین طلاق که بعد از سه وصلت متوالی به عمل آید اعم از اینکه وصلت در نتیجهی رجوع باشد یا در نتیجهی نکاح جدید.
- منظور از طلاق خلع آنست که زن به واسطهی کراهتی که از شوهر خود دارد، در مقابل مالی که به شوهر میدهد، طلاق بگیرد و طلاق مبارات نیز آنست که کراهت از جانب طرفین باشد ولی در این صورت عوض نباید زائد بر میزان مهر باشد.
- زن بعد از طلاق باید عده نگه دارد.(عده مدتی است که زن در آن مدت نمیتواند ازدواج کند.)
-عده وفات چهار ماه و ده روز است ولی عدهی طلاق متفاوت است.
- در موارد زیر زن میتواند در خواست طلاق کند: 1- در صورت استنکاف شوهر از پرداخت نفقه و عدم امکان اجبار او به پرداخت. 2- در صورتی که دوام زوجیت موجب عسر و حرج زوجه باشد. عسر و حرج یعنی دشواری ، سختی و تنگنا. 3- در صورتی که شوهر 4 سال تمام مفقود الاثر شود و حکم موت فرضی در مورد او صادر شده باشد. 4- در خواست صدور حکم با استفاده از ماده 1119 قانون مدنی ؛ به موجب مادهی یاد شده طرفین عقد می توانند هر شرطی را که مخالف با مقتضای عقد مزبور نباشد ، در ضمن عقد ازدواج یا عقد لازم دیگر قرار دهند.
- عده طلاق و فسخ نکاح و بذل مدت و انقضای آن در مورد زن باردار تا وضع حمل است. |