معضلات اجتماعی

این وبلاگ توسط فاطمه بشکوفه ساخته شده است

معضلات اجتماعی

این وبلاگ توسط فاطمه بشکوفه ساخته شده است

قبل از طلاق به این توصیه ها توجه کنید

قبل از طلاق به این توصیه ها توجه کنید

اگر برای جدایی از همسرتان، تشکیل پرونده داده اید، باید مواظب باشید که طوری برخورد کنید که وضعیت آشفته خود را از آنچه که هست بدتر نکنید. شاید فرصتی پیش بیاید که خود شما بتوانید از تقاضای طلاق  صرف نظر کنید. در این میان، چیزهایی که ممکن است در نظر شما بی اهمیت جلوه کند، ارزش زیادی پیدا می کند و حتی ممکن است در زندگی مشترک شما سرنوشت ساز واقع شود.به عنوان مثال:

- ممکن است شما که قصد جدایی از همسرتان را دارید ، برای این که همسر خود را مقصر نشان دهید و دلسوزی و حمایت دوستان و فامیل را به خود جلب کنید، در مورد همسر خود نزد آنان بدگویی کنید. ممکن است در این میان عده ای فرصت طلب و دشمنِ دوست نما بخواهند از این فرصت استفاده کنند و بدی های همسر شما را از آنچه که هست بزرگتر جلوه دهند که این باعث می شود شما بیشتراز همسر خود بیزار شوید و فرار کنید.

اگر احساس کردید که همسرتان پشیمان شده او را مجبور نکنید که در مقابل آشنایان و دوستان اعتراف کند که اشتباه کرده چون ممکن است از فکر زندگی مجدد با شما منصرف شود و از روی لجبازی برای طلاق پافشاری کند.

- ممکن است شما به خاطر وضعیت ناراحت کننده ای که به خاطر درخواست طلاق برای تان ایجاد شده ، خیلی پریشان و ناراحت شوید. این وضعیت ممکن است شما را نسبت به کارهای ضروری و شخصی روزمره بی تفاوت و بی علاقه کند. مثلاً ممکن است میل به غذا خوردن را از دست بدهید و آنقدر گرسنگی را تحمل کنید که دچار ضعف شوید و چون عقل سالم در بدن سالم است وقتی ضعف و گرسنگی غلبه کرد، دیگر فکرتان درست کار نمی کند و در نتیجه نمی توانید برای جدایی خود از همسرتان ، تصمیم درست و خردمندانه ای بگیرند.

- بعضی از زوجین – شاید شما هم جزو این دسته باشید - برای رهایی از  استرس  و ناراحتی به خاطر طلاق ، بدون تجویز پزشک از داروهای خواب آور و مسکن استفاده می کنند که این داروها مسلماً اثر سوء ، بر جسم و اعصاب آنها خواهند داشت.

- حتی ممکن است برخی از شما به جای صحبت با افراد متخصص و آگاه و دلسوز در مورد جدایی از همسر ، ارتباط خود را با دوستان و آشنایان کاهش دهید یا حتی قطع کنید. این انزوا و گوشه گیری به جای این که به شما احساس آرامش بدهد، بیشتر شما را آشفته و مضطرب خواهد کرد. چون وقتی انسان در شرایط دشوار و استرس زا  قرار می گیرد ، رفت و آمد با کسانی که دوستشان دارد و یا قابل اعتماد هستند ، می تواند باعث احساس امنیت و آرامش شما شود.

- معمولاً زن و شوهری که قصد جدایی از یکدیگر را دارند بارها و به طور مکرر با یکدیگر جر و بحث کرده اند و یا بارها دعوا کرده و با یکدیگر قهر کرده اند و چون بعد از هر دعوا یا قهر و آشتی نتوانسته اند یک راه حل مناسب برای مشکل خودشان پیدا کنند، فکر می کنند که زندگی مشترک غیرممکن و بی فایده است. در صورتی که چنین افرادی باید همیشه به یاد داشته باشند که همه دعواها و قهرها لزوماً منجر به طلاق نمی شود. چه بسا ممکن است که اگر با یک فرد با تجربه و متخصص در این مورد صحبت کنید، مشکلات شما رفع شود و از درخواست طلاق پشیمان شوید.

- پای فرزندان بیگناه خود را به معرکه نکشید و آنها را مجبور نکنید که از شما دفاع کنند و به اصطلاح ، گروه بندی نکنید.

- اگر احساس کردید که همسرتان پشیمان شده او را مجبور نکنید که در مقابل آشنایان و دوستان اعتراف کند که اشتباه کرده چون ممکن است از فکر زندگی مجدد با شما منصرف شود و از روی لجبازی برای طلاق پافشاری کند.

امار طلاق

امار طلاق

آمارها چه می گویند ؟
بر اساس آمار در سال 1365 در برابر هر 340 هزار و 342 ازدواج 35 هزار و 211 طلاق در کشور ثبت شده است . این آمار در سال 1375 به 479 هزار و 263 ازدواج در برابر 37 هزار و 817 طلاق و در سال 1381 به 650 هزار و 960 ازدواج در برابر67 هزار و 256 طلاق می رسد. اگر چه آمارهای مربوط به طلاق به دلایلی چون عدم ثبت در دفاتر، جاری کردن صیغه شرقی طلاق بدون محضری کردن آن و ... چندان قابل استناد نیستند ، ولی بررسی همین آمار و محاسبه شاخص هایی چون نسبت طلاق به ازدواج و یا نسبت طلاق به کل جمعیت نشان دهنده آن است که این آمار طی سال های 1365 تا 1381 نشان می دهد که افزایش آمار طلاق طی سال های مختلف با نوساناتی
"
متاسفانه آمار نشان می دهد که آمار طلاق طی سال های اخیر افزایش چشمگیری داشته است ، به طوری که منابع رسمی اعلام می کنند که حدود یک پنجم ( 25 درصد) ازدواج های تهرانی ها به طلاق منجر می شود در حالی که این آمار در شهرستان ها 1/14 درصد است ... "روبه رو بوده است . بررسی رقم مطلق طی سال های مورد بررسی است اما محاسبه شاخص های آماری نشان می دهد در سال 1365 شاخص طلاق با افزایش روبه روست سپس طی سال های 1370 تا 1377 به تدریج کاهش می یابد و از سال 1379 تا 1381 این آمار مجددا افزایش می دهد .مقایسه آمار طلاق در تهران و شهرستان ها متاسفانه آمار نشان می دهد که آمار طلاق طی سال های اخیر افزایش چشمگیری داشته است ، به طوری که منابع رسمی اعلام می کنند که حدود یک پنجم ( 25 درصد) ازدواج های تهرانی ها به طلاق منجر می شود در حالی که این آمار در شهرستان ها 1/14 درصد است .

نگاهی به آمار طلاق در ایران

در سال 1365 در برابر هر 340 هزار و 342 ازدواج،‌35 هزار و 211 طلاق در کشور ثبت شده است. این آمار در سال 1375 به 479هزار و 263 ازدواج در برابر 37 هزار و 817 طلاق و در سال 1381 به 650هزار و 960 ازدواج در برابر 67هزار و 256 طلاق می‌رسد. اگر چه آمارهای مربوط به طلاق به دلایل مختلف از جمله ثبت نشدن در دفاتر، جاری کردن صیغه شرعی طلاق بدون درج محضری آن و...با کم شماری مواجه می‌شوند و چندان قابل استناد نیستند، ولی بررسی همین آمار و محاسبه شاخص‌هایی چون نسبت طلاق به ازدواج و یا نسبت طلاق به کل جمعیت نشان دهنده آن است که این آمار طی سال‌های مختلف با نوساناتی روبه‌رو بوده است. بررسی رقم مطلق طلاق طی سال‌های 1365 تا 1381 نشان دهنده افزایش آمار طلاق طی سال‌های مورد بررسی است اما محاسبه شاخص‌های آماری نشان می‌دهد در سال 1365 شاخص طلاق با افزایش روبه‌روست سپس طی سال‌های 1370 تا 1377 به‌تدریج کاهش می‌یابد و از سال 1379 تا 1381 این آمار مجدداً افزایش می‌یابد. این امر، گویای آن است که اگرچه به گفته جمعیت‌شناسان افزایش طلاق با افزایش ازدواج رابطه‌ای مستقیم دارد، ولی به صورت غیر‌مستقیم نوسانات شاخص‌های طلاق تحت تأثیر عوامل اقتصادی و اجتماعی و همچنین مسایل حقوقی است، چنانکه وضع قوانین و مقررات می‌تواند با تسهیل روند طلاق آن را به میزان طبیعی خود نزدیک کرده و فضایی ایجاد کند که بسیاری از زوج‌هایی که در عمل، زندگی زناشویی آنان به بن‌بست رسیده است و به دلیل مسایل حقوقی قادر به جدایی نیستند، این مرحله را پشت سر‌بگذارند و یا با ایجاد موانع حقوقی و قانونی آمار طلاق را کاهش دهد.

چالش‌ها و تنگناها

واکنش و حساسیت جوامع انسانی در مقابل همه پدیده‌های اجتماعی یکسان نیست، مثلاً حساسیت آنها در مواجهه با افزایش جمعیت به اندازه و اهمیت حساسیتی که در مواجهه با مرگ و میرهایی همچون تلفات ناشی از سرطان‌ها دارند، نیست. ازدواج و طلاق نیز از جمله مواردی است که جامعه به محض اطلاع از نوسانات خیره‌کننده آن، بی‌درنگ واکنش نشان می‌دهد. عرضه و تقاضا در بازار ازدواج و نوسانات و تعادل یا عدم تعادلی که در آن بروز می‌کند، همواره به عنوان یکی از پیامدهای تغییرات جمعیتی و اجتماعی مطرح بوده است. بحثی که چند سالی است با تمامی جذابیت‌ها و ابهامات خود، تلاش برخی محققان را برانگیخته است. با وجود آنکه هیچ اتفاق نظری در مورد وضعیت ازدواج جوانان وجود ندارد، انگشت اشاره نویسندگان، تغییرات جمعیتی دو دهه گذشته را به عنوان علل بروز مشکلاتی از این دست، نشانه رفته است. نتیجه چند پژوهش انجام شده در این مورد، انگاره "تنگنای ازدواج دختران" بوده که مناقشات زیادی در پی داشته است. این مختصر تلاش دارد تا نگاهی اجمالی به این مناقشات بیافکند و گوشه‌ای از واقعیات مربوط به تحولات وضعیت ازدواج را بیان کند. موضوع مهم دیگر یعنی "طلاق" نیازمند فرصت مناسب دیگری است که چنانچه فراهم شود، مورد بحث و بررسی قرار‌خواهد گرفت.

‌ مساجد؛ تکایا و حسینیه‌ها، جایگاه فرهنگ مذهبی

 شناخت نارسایی‌ها و ضعف‌ها در بخش فرهنگی، می‌تواند پژوهش‌های فرهنگی را به سمت حل نارسایی‌های شناخته‌شده راهبر باشد و براساس آن امکان تحلیل وضع فرهنگی موجود و تدوین برنامه‌های فرهنگی منطبق با واقعیت را فراهم سازد. همچنین توجه به این نکته ضروری است که تصمیم‌گیری وسیاست‌گذاری مبتنی بر معیارهای عینی، صرفاً‌ براساس دسترسی منظم به اطلاعات متقن امکان‌پذیر است. از این رو، طرح سرشماری مراکز و اماکن فرهنگی انجام شد تا به عنوان منبعی موثق و مجموعه‌ای منسجم از کل ظرفیت‌های بالقوه و بالفعل بخش فرهنگی اعم از دولتی، غیر دولتی و خصوصی، مورد استفاده محققان و پژوهشگران قرار گیرد و چارچوبی برای فعالیت‌های بخش فرهنگ و هنر ارائه دهد. این آمار همچنین می‌تواند اطلاع دقیقی از مراکز فرهنگی، ورزشی و جاذبه‌های گردشگری فراهم آورده و نیز مأخذی معتبر برای پژوهش‌های فرهنگی باشد.

دینداری نسل‌های قدیم و جدید

آیا به راستی نگرانی‌ها و دل مشغولی‌هایی که درباره دینداری نسل جدید و جوانان و نوجوانان مطرح می‌شود، جدی است؟ آیا به طور کلی جوانان تعلقات دینی دارند یا خیر؟ اگر دارند به چه صورتی و اگر در مواردی این تعلقات وجود ندارد در چه زمینه‌هایی است. در این باره بر اساس شواهد، پاسخی اجمالی و نیز پاسخی تفصیلی مطرح خواهد شد.  در ابتدا لازم است اشاره کنم موضوع دینداری یا اصولاً پرداختن به بحث دیندار بودن یا نبودن جامعه یا افراد، بحثی است که از جهت سابقه به دهه‌های 1950و 1960 در آمریکا باز می‌گردد. درست با همان دغدغه‌هایی که امروز ما با این سؤال روبرو هستیم، در آنجا هم متخصصان رشته جامعه‌شناسی، پژوهشگران اجتماعی و گاهی هم مدیران به این موضوع می‌پرداختند. می‌دانیم که جامعه آمریکا جامعه‌ای با سنت‌های دینی قوی بود و کماکان هم چنین است. در این جامعه با تحولاتی که رخ داده بود و بر اثر صنعتی شدن فزاینده و مدرن شدن هر چه بیشتر و مهاجرت‌های وسیع و مجموعه تحولات اقتصادی - اجتماعی، مدرنیته‌ای عظیم شکل گرفت. در نتیجه، این سؤال پیش آمد که مدرنیته با ایمان چه خواهد کرد؟ آن را تقویت می‌کند و یا تضعیف؟ مردم دیندارتر شده‌اند یا برعکس؟ عمدتاً نیز جامعه‌شناسان دینی که سابقه کار در کلیسا و دغدغه‌های مذهبی داشتند به این موضوع پرداختند.

 

هزینه تفریح، سرگرمی فقط 4 درصد

بررسی بودجه خانوار در مناطق شهری ایران در سال 1382 عنوان پژوهشی است که بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران با کمک مدیریت کل آمارهای اقتصادی، اداره آمار اقتصادی و دایره بررسی بودجه خانوار به انجام رسانده است. آمارگیری از هزینه و درآمد خانوارهای شهری ایران در سال 1382 با مراجعه به حدود 6 هزار خانوار نمونه انجام گرفت. براساس نتایج این پژوهش در سال 1382 متوسط تعداد افراد خانوار 36/4 نفر بوده است که نسبت به سال قبل کاهش داشته است. از کل تعداد خانوارها، خانوارهای چهار نفری با 8/22درصد بیشترین و خانوارهای 9 نفری با 4/1 درصد کمترین سهم را به خود اختصاص داده‌اند. براساس نتایج این بررسی متوسط هزینه ناخالص سالانه یک خانوار حدود 49515 هزار ریال بوده است. هزینه مزبور شامل ارزش اجاری خانه شخصی، پرداخت‌های خانوار بابت مالیات و حق بازنشستگی است که نسبت به سال 1381 معادل 9/12درصد افزایش داشته است.  همچنین از کل هزینه‌های ناخالص خانوار، 2/27درصد به هزینه خوراکی‌ها، آشامیدنی‌ها و دخانیات، 9/5درصد به هزینه پوشاک و کفش، 3/28درصد به هزینه مسکن، آب، برق و سوخت، 6/5 درصد به هزینه لوازم، اثاث و خدمات مورد استفاده در خانه، 4/5درصد به هزینه درمان و بهداشت، 8/15درصد به هزینه حمل و نقل و ارتباطات، 8/3درصد به هزینه تفریح، سرگرمی، تحصیل و خدمات فرهنگی و 8درصد به هزینه کالاها و خدمات متفرقه اختصاص داشته است.

طلاق توافقی ؛ بحران مدرن خانواده ایرانی

بررسی ها و گفته های فردی که مسئول پر کردن درخواست های طلاق بود نشان می دهد تمام زمان پر کردن فرم تنها 10 دقیقه طول می کشد و در صورتی که زوجین کارهای دیگر مثل دادن آزمایش و پیدا کردن داور را سریع انجام دهند می تواند به سرعت هر چه تمام تر از زندگی در کنار هم استعفا دهند!



زندگی در دنیای صنعتی همه مسائلش متفاوت است و گاه عجیب و غریب. تولدش، بزرگ شدنش، ازدواجش و حتی طلاقش. تا چند سال قبل طلاق پدیده ای مذموم و قبیح در جامعه به شمار می رفت و افراد در شرایط بسیار حاد به طلاق فکر می کردند و یا گاه آنقدر در پیچ و خم مراحل قانونی گم می شدند که بی خیال طلاق گرفتن از هم می شدند و سعی می کردند زندگی شان را ادامه دهند..

اما حالا با گسترش نوعی از طلاق دیگر نیاز نیست کفش آهنین برای جدا شدن از هم بپوشند و یا فقط تنها به دلیل وجود مشکلات بزرگ به دادگاه مراجعه کنند. حال آنها می تواند به راحتی به دادگاه مراجعه کنند و بعد از مدت کوتاهی از دادگاه خارج شده و فاتحانه بگویند: "راحت شدم"

توافق برای نابودی زندگی

به گزارش برنا، افزایش طلاق در زندگی هزاره سوم در ایران در حالی مرز هشدار را رد کرده است که بنا بر گفته معاون قضایی رییس کل دادگستری تهران، 82درصد طلاق‌های کشور در سال 85 توافقی بوده است.

از سوی دیگر تحقیقات و مطالعات دفتر امور آسیب دیدگان سازمان بهزیستی نشان می دهد که آمار طلاق در ایران بین سال های 79 تا 9 ماهه سال 86 از فراز و نشیب هایی بسیاری را طی کرده است.

براساس آمارهای به دست آمده از این تحقیق تا سال 79 رشد طلاق در ایران سیری آرام و تقریبا ثابتی را طی می کرده است اما از سال 80 طلاق با سیر صعودی چشمگیری در ایران مواجه شده است. به طوری که میزان طلاق در سال 80 ، 4/9 درصد، سال 81، 3/10درصد، سال 82 ، 6/10 درصد، سال 83 ، 5/10 درصد، سال 84 ، 7/10 درصد، سال 85 ، 1/12 درصد و در نه ماهه سال 86 به 2/11 درصد رسیده است.

به اعتقاد بسیاری از کارشناسان افزایش طلاق در ایران به خصوص طلاق توافقی که به گفته اسحاقی معاون مطالعات و تحقیقات سازمان ملی جوانان دو سوم از طلاق‌های موجود در کشور را تشکیل می دهد، هنوز در رابطه با جزئیات و آمار طلاق توافقی اطلاعات دقیقی در دست نیست.(اگر بود که هر کسی چیزی نمی گفت)

این نوع جدید از طلاق به آرامی به عنوان یک مد! در میان افراد جامعه جا افتاده است و زوجینی که به دنبال بهترین گزینه برای حل مشکلاتشان هستند که گاه به دلیل طولانی بودن مراحل طلاق در دادگاه ها رخ می دهد و آنها تصمیم می گیرند به جای چندین ماه معطل شدن در دادگاه، با توافق یکدیگر طلاق بگیرند تا قاضی، آنان را به مشاور و...  ارجاع ندهد.

بنا بر مشاهدات خبرنگار اجتماعی برنا، دادگاه های خانواده هر روز مملو از کسانی است که به قصد جدا شدن از همدیگر طلاق توافقی را انتخاب می کنند چرا که معتقدند این راه آسانترین و سریعترین راه برای رهایی از زندگی جهنمی! کنار یکدیگر است.

 برای گرفتن طلاق توافقی کافی است که زن و شوهر به همراه شناسنامه و عقد نامه به دادگاه بروند و فرم درخواست را پر کند و بعد از پر شدن فرم و به محض آوردن ورقه آزمایشگاه با حضور یک داور که می تواند به انتخاب خود و یا دادگاه باشد طرفین از هم جدا می شوند.

از اقدام تا طلاق فاصله ای به اندازه ...

افزایش طلاق توافقی در حالی در جامعه به مرز بحران نزدیکتر می شود که به گفته کارشناسان در دادگاه های خانواده باید اصل بر اطاله دادرسی باشد تا شرایطی حاکم شود تا احتمال صلح طرفین در این رفت و آمدها و موشکافی هر چه بیشتر مشکلات آنها به صلح بیانجامد.

 

فاطمه بداقی، نماینده قوه قضاییه در شورای فرهنگی اجتماعی زنان در این باره به خبرنگار اجتماعی برنا می گوید: «در حقوق بسیاری از کشورها زمانی با نام "مهلت فکر" یا "مهلت تجدید نظر" پیش بینی شده است که گاه سه ماه و گاهی هم تا شش ماه تعریف شده است تا شاید رابطه زوجین در این مدت به سازش بینجامد. در ایران هم قضات معمولا برای تجدید نظر فرصتی را تعیین می کنند.»

وی افزود: «وکلا و قضات قبل از شروع دادرسی تلاش شان را بر مصالحه می گذارند و این در طلاق توافقی نیز رعایت می شود. به عنوان مثال نتیجه ای که من از بررسی 60 پرونده گرفته ام نشان می دهد که تنها دو پرونده در کمتر از یک هفته و یا یک روز به خواندن صیغه طلاق انجامیده است و بقیه حداقل تا یک ماه به طول انجامیده است.»

این ادعا در حالی است که مشاهدات خبرنگار اجتماعی برنا از دادگاه صبح امروز تهران نشان می دهد که زوج های بسیاری هر روز در دادگاه خانواده رفت و آمد می کنند که تنها در دو روز کارهای طلاقشان انجام شده است.

البته با احتساب اینکه این دو روز فاصله افتادن برای کارها هم به این دلیل بوده که باید آزمایشگاه می رفتند و تا آماده شدن جواب مدتی به طول انجامیده و یا از زمان پر کردن درخواست مدتی را صرف پیدا کردن داور برای حضور در دادرسی کرده بودند در غیر اینصورت به گفته خود این زوجین بسیار زودتر از دو روز صیغه طلاق جاری شده بود.

بررسی ها و گفته های فردی که مسئول پر کردن درخواست های طلاق است نشان می دهد تمام زمان پر کردن فرم تنها 10 دقیقه طول می کشد و در صورتی که زوجین کارهای دیگر مثل دادن آزمایش و پیدا کردن داور را سریع انجام دهند می تواند به سرعت هر چه تمام تر از زندگی در کنار هم استعفا دهن

 

لایحه ای که پشت هیاهو گم شد

شکل گیری این معضل در حالی هر روز به نقل محافل و به شکل گیری همایش ها و بررسی ها و تحلیل های مختلف کشیده شده است که براساس لایحه حمایت از خانواده که شهریورماه سال گذشته در کمیسیون فرهنگی مطرح شده بود و چندی پیش در کمیسیون قضایی تصویب شد ماده ای به چگونگی مراحل شکل گیری طلاق توافقی اختصاص داده شده بود.

طبق این ماده (ماده 27) در صورتی که زوجین به صورت توافقی متقاضی طلاق باشند باید به مراکز مشاوره خانواده مراجعه نمایند. این مراکز ضمن ارائه خدمات مشاوره ای، سعی در سازش و انصراف آنان از درخواست طلاق می نماید.. در صورت حصول سازش و انصراف از طلاق، سازش نامه تنظیم و گرنه با ذکر دقیق موارد توافق، گواهی توافق زوجین بر طلاق صادر می نماید.

فاطمه بداقی در این باره می گوید: «این ماده یکی از ماده های بسیار ارزشمند لایحه حمایت از خانواده بود که متاسفانه در میان آن هیاهو و اعتراضاتی که نسبت به بعضی از مواد این لایحه صورت گرفت، گم شد و کسی هم به آن توجه نکرد.»

به هر حال این طلاق در جامعه وجود دارد و هر روز بر تعداد کسانی که راه طلاق توافقی را برای جدایی انتخاب می کنند بیشتر می شود. حال با دلایل منطقی و یا غیر منطقی. اما با همه اینها هنوز آمار درستی درباره تعداد این طلاق ها و دلایلی که افراد به این نوع طلاق روی می آورند وجود ندارد .

بی شک وقتی تا این حد به مسئله بی اهمیتی می شود و همه تنها به مزمت جدایی به این سرعت اکتفا می کنند نمی توان حرفی از کودکانی که شاهد و قربانی جدایی پدر و مادر کمتر از چند روز هستند، زد.

علل وعوامل طلاق در جامعه :    
عوامل متعددی باعث طلاق می شود که ما ابتدا آنها را به دو دسته تقسیم می کنیم :
1 - علل طلاق در جوامع سنتی  
2- علل طلاق در جوامع صنعتی  
الف - علل طلاق در جوامع سنتی
مسائل ومشکلات مالی    
اعتیاد      
وجود همسر جدید    
خشونت و بد رفتاری مردان (و عدم تحمل خشونت مثل گذشته توسط زنان )
دخالت های دیگران   
ب- علل طلاق در جوامع صنعتی 
۱- عدم تعلق خاطر زن ومرد به همدیگر. در اینحالت زن و مرد احساس می کنند دیگر از نظر عاطفی و روحی نمی توانند به همسر خود کمکی کنند یا کمکی بگیرند . ۲- افزایش آگاهی زنان از حقوق خود.   ۳- اختلاف سلیقه بین زوجین .    ۴- عدم تحمل خشونت مثل گذشته توسط زنان    ۵- بهم ریختگی و نابسامانی روابط خانوادگی و عدم انسجام خانواده (قبلا افراد با فامیل ،همسایه ویا با هم طایفه یا  با هم محله خود ازدواج می کردند و ازدواج  با تمهیدات خاص و تحت نظارت خانواده بود ولی اکنون افراد تابع خانواده نیستند و فردگرائی توسعه یافته است و این امر یکی از علل افزایش طلاق است ). .     ۶-عامل اقتصادی(الف . زن و مرد خواهان استقلال مالی اند و در نتیجه در این حالت همکاری و هماهنگی بین آنها کم می شود.ب- استقلال مالی زنان باعث عدم اتکای آنان به شوهرانشان می شود + خشونت تاریخی مردان علیه زنان و عدم تحمل خشونت توسط زنان مثل گذشته و در نتیجه طلاق . ج- مشکلات اقتصادی + تورم + چندشغلی بودن افراد + دور از هم بودن =عدم ارضای نیازهای عاطفی همدیگر = عدم تعلق خاطر و در نتیجه طلاق)      ۷- بالا رفتن سطح سواد و آگاهی زنان و عدم تحمل و زیر بار زور نرفتن    و
 افزایش درخواست طلاق توسط این دسته از زنان
۸- نگاه مرد سالارانه جامعه نسبت به زنان ودختران مثل قوانین کشور(مردهر وقت بخواهد می تواند زنش را طلاق بدهد)         ۹- رواج دوستیهای به اصطلاح خیابانی  (عدم شناخت کافی از جنس مخالف . زیرا دوستیها سطحی است و دو طرف خیلی از مسائل را با هم مطرح نمی کنند.)۱۰-عدم همسانی در ازدواج (هم کفو نبودن ):بخصوص در زمینه های (اقتصادی .تحصیلی . سنی . فرهنگی و مذهبی ، شغلی ، هوشی -روانی ، نژادی، محل سکونت (شهری یا  روستائی بودن ) ،  زبان هر چه از لحاظ موارد فوق تشابه بیشتر باشد .طلاق کمتر صورت می گیرد.
عدم تشابه طبقاتی (زیرا که امکانات اجتماعی متفاوت معمولا” دیدگاههای مختلفی را بوجود می آورد .
۱۱- تشریفات ازدواج ، سنت های افراطی و تفریطی     ۱۲- فقدان سیستم های حمایت اجتماعی مثل وجود اعضاء خانواده آگاه . ۱۳- نبود سیستم مشاوره مناسب (فقدان افراد متخصص در رشته مشاوره خانواده ). فقدان دوستان آگاه و دلسوز .۱۴- بیماری روانی شدید یکی از زوجین مثل وسواس . سوء ظن  
عدم تشابه طبقاتی (زیرا که امکانات اجتماعی متفاوت معمولا" دیدگاههای مختلفی را بوجود می آورد .
۱۵.برطرف نشدن نیاز جنسی زوجین(که ممکن است باعث اعتیاد، روابط جنسی خارج از سیستم خانواده  ، مشکلات جسمی و روانی زوجین . ودر نهایت منجر به طلاق  شود )۱۶- کاهش قباحت طلاق در بین افکار عمومی      ۱۷- فحشاء و روابط جنسی خارج از سیستم خانواده     ۱۸- بی خانمانی و فقر      ۱۹- عدم شناخت کافی از همدیگر در قبل از ازدواج .     ۲۰- نبود آموزش های مناسب قبل از ازدواج. ۲۱-عدم مشورت با والدین و استفاده نکردن از تجارب آنها      ۲۲-ازدواج های اجباری (ازدواج (فروش) دختران به افراد مسن پولدار)      ۲۳-ازدواج های مصلحتی . (در بین کسانی که قبل از ازدواج رسمی، رابطه داشته اند )       ۲۴- بالا رفتن سطح توقعات افراد( در اثر ادامه تحصیل ، یک شبه پول دار شدن ، ارتقاء موقعیت اجتماعی )    ۲۵- عدم درک تفاوت های همدیگر توسط زوجین    ۲۶-عدم وجود بلوغ فکری    ۲۷-نبود روحیه از خود گذشتگی و ایثار  در بین زوجین مطلقه. ۲۸-احساس رقابت با همدیگر تا رفاقت در بین زوجین مطلقه. ۲۹-نبود آموزش های مناسب قبل از ازدواج   ۳۰-عدم مشورت با والدین و استفاده نکردن از تجارب آنها      ۳۱-زیاده خواهی و توقعات نابجا   ۳۲-ضعف اعتقادات مذهبی (خشونت علیه زنان . عدم صبر و تحمل )      ۳۳- عدم تلاش برای اصلاح امور          ۳۴- عدم درک متقابل . ( مثلا مرد توان مالی خرید کالاهائی یا انجام کارهائی را ندارد ولی زن بطور مداوم درخواست انجام آن کارها را میکند و این امر در دراز مدت باعث طلاق می شود ).

افزایش طلاق و انحلال کانون خانوادگی در عصر جدید و علل آن

هیچ عصری مانند عصر ما خطر انحلال کانون خانوادگی و عوارض سوء ناشی از آن را مورد توجه قرار نداده است، و در هیچ عصری مانند این عصر عملاً بشر دچار این خطر و آثار سوء ناشی از آن نبوده است.      
قانونگزاران، حقوقدانان، روانشناسان هر کدام با وسائلی که در اختیار دارند سعی میکنند بنیان ازدواجها را استوارتر و پایدارتر و خلل ناپذیرتر سازند. اما "از قضا سرکنگبین صفر افزود".
آمارها نشان می دهد که سال به سال بر عدد طلاقها افزوده میشود و خطر از هم پاشیدن بر بسیاری از کانون های خانوادگی سایه افکنده است.     
معمولاً هر وقت یک بیماری مورد توجه قرار میگیرد و مساعی مادی و معنوی برای مبارزه و جلوگیری از آن بکار میرود از میزان تلفات آن کاسته میشود و احیاناً ریشه کن میگردد، اما بیماری طلاق برعکس است.     
در گذشته کمتر درباره طلاق و عوارض سوء آن و علل پیدایش و افزایش آن و راه جلوگیری از وقوع آن فکر میکردند، در عین حال کمتر طلاق صورت میگرفت و کمتر آشیانه ها به هم میخورد. مسلماً تفاوت دیروز و امروز در این است که امروز علل طلاق فزونی یافته است. زندگی اجتماعی شکلی پیدا کرده است که موجبات جدائی و تفرقه و از هم گسستن پیوندهای خانوادگی بیشتر شده است و از همین جهت مساعی دانشمندان و خیرخواهان تاکنون به جائی نرسیده است و متأسفانه آینده خطرناکتری در پیش است.
در شماره 105 مجله زن روز مقاله جالبی از مجله نیوزویک تحت عنوان " طلاق در آمریکا " درج شد. این مجله مینویسد: "طلاق گرفتن در امریکا به آسانی تاکسی گرفتن است".. و هم مینویسد: در میان مردم آمریکا دو ضرب المثل از همه ضرب المثلهای دیگر درباره طلاق معروفتر است. یکی اینکه "حتی دشوارترین سازشها هم میان زن و شوهر از طلاق بهتر است". این ضرب المثل از شخصی است بنام " سروانتس " در حدود چهار قرن پیش گفته است، ضرب المثل دوم که از شخصی است به نام " سامی کاهن "، در نیمه دوم قرن بیستم گفته شده است و درست نقطه مقابل ضرب المثل اول است و شعاری است بر ضد او و آن این است: " عشق دوم دلپذیرتر است ".
از متن مقاله نامبرده برمی آید که ضرب المثل دوم کار خود را در آمریکا کرده است، زیرا مینویسد: " سراب طلاق نه تنها "تازه پیوندها"، بلکه مادران آنها و زن و شوهران " دیرینه پیوند " را هم بخود میکشد، بطوری که از جنگ دوم به این طرف سطح طلاق در امریکا بطور متوسط از سالی 400000 طلاق پائین تر نرفته است و 40 درصد ازدواجهای به هم خورده ده سال یا بیشتر و 13 درصد آن ازدواجها بیش از 20 سال دوام داشته است، سن متوسط دو میلیون زن مطلقه امریکائی 45 سال است، 62 درصد زنان مطلقه به هنگام جدائی، کودکان کمتر از 18 سال داشته اند، زنان مزبور در واقع نسل خاصی را تشکیل می دهند ". سپس مینویسد: " با وجودی که پس از طلاق، زن امریکائی خویشتن را "آزادتر از آزاد" حس میکند، ولی مطلقه های امریکائی چه جوان و چه میان سال، شادکام نیستند و این ناشادی را میتوان از میزان روزافزون مراجعات زنان به روانکاو و روانشناس، یا از پناه بردن آنها به الکل و یا از افزایش سطح خودکشی در میان آنان دریافت. از هر 4 زن مطلقه یکی الکلی میشود و میزان خودکشی میان آنها سه برابر زنان شوهردار است.       
خلاصه اینکه زن امریکائی همین که از دادگاه طلاق با پیروزی بیرون می آید میفهمد که زندگی بعد از طلاق آن چنان که می پنداشته بهشت نیست.. دنیائی که ازدواج را بعد از قوانین طبیعی، محکم ترین رابطه انسانی دانسته، بسیار دشوار است که عقیده خوبی درباره زنی که این پیوند را گسسته نشان دهد.  
ممکن است جامعه چنین زنی را گرامی بدارد، پرستش کند و حتی بر او غبطه خورد، ولی هرگز به چشم کسی که در زندگی خصوصی دیگران وارد شود و ایجاد خوشبختی کند بدو نمی نگرد ". این مقاله ضمناً این پرسش را طرح میکند که آیا علت طلاق های فراوان، ناسازگاری و عدم توافق اخلاقی میان زن و شوهر است یا چیز دیگر است؟      
میگوید اگر ناسازگاری را عامل جدائی جوانان نوپیوند بدانیم پس جدائی زوجهای دیرینه پیوند را چگونه باید توجیه کرد؟ با توجه به امتیازی که قوانین امریکا به زن مطلقه میدهد جواب این است که: علت طلاق در ازدواجهای ده یا بیست ساله ناسازگاری نیست، بلکه بی میلی به تحمل ناسازگاریهای دیرین و هوس برای درک لذات بیشتر و کامجوئی های دیگر است.
در عصر قرص های ضدحاملگی در دوران انقلاب جنسی و اعتلای مقام زن، این عقیده در میان بسیاری از زنان قوت گرفته که خوشی و لذت، مقدم بر استواری و نگهداری کانون خانوادگی است. زن و شوهری را می بینید که سالها با هم زندگی میکنند، بچه دار میشوند و در غم و شادی هم شرکت داشته اند، ولی ناگهان زن برای طلاق تلاش میکند بدون آنکه هیچ تغییری در وضع مادی و معنوی شوهرش پدید آمده باشد.      
علت این است که تا دیروز حاضر بود یکنواختی کسل کننده زندگی را تحمل کند ولی اکنون به تحمل یکنواختی تمایلی ندارد.. زن آمریکائی امروز کامجوتر از زن دیروزی بوده و در برابر نارسائی آن، کم تحملتر از مادر بزرگ خویش است ".     
افزایش طلاق منحصر به آمریکا نیست، بیماری عمومی قرن است. در هر جا که آداب و رسوم جدید غربی بیشتر نفوذ کرده است، آمار طلاق هم افزایش یافته است. مثلاً اگر ایران خودمان را در نظر بگیریم، طلاق در شهرها بیش از ولایات است، و در تهران که آداب و عادات غربی رواج بیشتری دارد بیش از شهرهای دیگر است.     
در روزنامه اطلاعات شماره 11512 آمار مختصری از ازدواجها و طلاقهای ایران ذکر کرده بود، نوشته بود: " بیش از یک چهارم طلاقهای ثبت شده سراسر کشور مربوط به تهران است، یعنی 27 درصد طلاقهای ثبت شده را تهران تشکیل میدهد، با اینکه نسبت جمعیت تهران به جمعیت سراسر کشور 10 درصد می باشد. بطور کلی درصد طلاق در شهر تهران بیش از درصد ازدواج است.   
وقایع ازدواج تهران 15 درصد کل ازدواج کشور است ".

هر جامعه در حال توسعه در روند تحول خود با موانع گوناگونی برخورد می کند که هر کدام به نوبه خود سبب رکود این تحول می شود. شیوع و گسترش آسیب های اجتماعی از جمله موانعی است که باعث هدر رفتن بسیاری از سرمایه های جامعه انسانی می شود.
طلاق، از عوامل گسیختگی و از هم پاشیدگی کانون خانواده است که عواقب بسیاری را برای افراد جامعه داشته و می تواند منشا بسیاری از آسیب های اجتماعی مانند انحرافات جنسی، خودکشی، فرار از منزل، سرقت، اعتیاد، تکدی گری، ولگردی و غیره شود. نگاهی به تاریخچه نظام خانواده نشان می دهد که همزمان با ازدواج، طلاق نیز وجود داشته و این امر در تمام قوانین تمدن بشری وجود داشته و غالبا طلاق دهنده نیز مرد بوده است.    
امروزه توسعه اقتصادی و اجتماعی میزان طلاق را در جامعه بسیار افزایش داده است، آمارهای جهانی موید این واقعیت است که میزان طلاق در بسیاری از جوامع افزایش یافته و روندی رو به رشد دارد.   
طلاق، یک نوع بیماری است که جهان را در برگرفته و در ایران نیز هر ساله بر میزان آن افزوده می شود و خطر از هم پاشیده شدن، بر بسیاری از خانواده ها سایه انداخته است.
طلاق، پدیده ای چند عاملی بوده و دارای ابعاد گسترده ای است، به بیان دیگر طلاق متاثر از شرایط، اجتماعی، فرهنگی و روانی یک جامعه است و سلامت نهاد خانواده را تهدید می کند. مروری بر آمار طلاق در کشور طی چند سال اخیر نشانگر روند رو به افزایش این معضل اجتماعی در برخی از استان ها نسبت به سایر استان های دیگر است. کردستان از جمله استان هایی است که طی چند سال اخیر دارای نرخ بالایی در این زمینه بوده است. در سال های 78 و 77 از این منظر کردستان در رده های سوم و چهارم کشور قرار داشته است، هر چند نسبت طلاق در پی سال های 79 تا 81 در استان ثابت مانده و 5/10 درصد را نشان می دهد، با این حال هنوز نسبت به اکثر استان های کشور از میزان بالایی برخوردار است. تحقیقات صورت گرفته در این زمینه نشان می دهد که طلاق در شهر سنندج به عنوان جدی ترین آسیب اجتماعی در سال 81 مطرح بوده و با توجه به این عامل می توان به بررسی دلایل افزایش طلاق در استان کردستان پرداخت. بر این اساس بحث در شناخت واقعیت و عوامل طلاق و درجه تاثیر این عوامل و ابعاد مختلف اجتماعی، روانی آن مقوله ای است که سبب شده علاوه بر جامعه شناسان، گروه های دیگری از جمله روانشناسان به آن رغبت نشان دهند.     
به گفته کارشناسان، بحث طلاق نه تنها باعث ایجاد مشکلات فردی بلکه باعث ایجاد مشکلات اجتماعی نیز خواهد شد.  آمارهای ارائه شده از اداره کل ثبت احوال استان کردستان نشان می دهد که آمار طلاق طی سه ماهه نخست امسال با 607 واقعه در مقایسه با سال گذشته 6/28 درصد افزایش یافته است. این آمارها در حالیست که در این مدت همچنین چهارهزار و 551 واقعه ازدواج در استان صورت گرفته که در مقایسه با چهار هزار و 319 واقعه ازدواج مدت مشابه سال گذشته از رشد 37/5 درصدی برخوردار بوده است. آمارهای ارائه شده اداره کل ثبت احوال استان اگر چه میزان ازدواج را نیز افزایش یافته برآورد می کند، اما باید در این میان افزایش جمعیت جوان استان را نیز نادیده نگرفته است.
معاون اجتماعی سازمان بهزیستی کردستان در گفت و گوی اختصاصی با خبرنگار ما در ارتباط با علت افزایش طلاق در استان گفت: نمی توانیم برای علت افزایش طلاق در جامعه فقط یک عنصر را معیار اصلی قرار دهیم بلکه در این امر فاکتورهای متفاوتی دخیل هستند.
محسن شجاعی افزود: البته مردم نباید طلاق را همیشه آسیب بدانند زیرا طلاق و جدا شدن زوجین از همدیگر در بسیاری از مواقع امری پسندیده است.
وی معتقد است: در مواردی که همسرآزاری و آسیب روانی برای زنان ایجاد می شود، طلاق بهتر از همزیستی است. وی، با اشاره به اینکه سن پایین ازدواج یکی از دلایل اصلی افزایش طلاق در استان کردستان  است، افزود: ناهمخوانی سطح تحصیلات بین زوجین، وجود بحث ها و تفاوت های قومی و طبقاتی از دیگر عناصر اصلی افزایش طلاق در کردستان است. شجاعی ادامه داد: اختلاف سن عامل مهمی در افزایش طلاق است، به دلیل اینکه امروزه اختلاف سن با گذشته که اگر بین 10 تا 15 سال تفاوت سنی داشتند، مهم نبود، در عصر ارتباطات شکاف سلیقه به طور قابل توجهی وجود دارد. وی اضافه کرد: اعتیاد داشتن زن یا شوهر، دخالت منفی والدین در روابط زن و شوهر و وجود ازدواج های فامیلی و مصلحتی از دیگر دلایل افزایش طلاق در استان است.شجاعی، به نتایج منفی طلاق در جامعه اشاره کرد و گفت: بیشترین اثر منفی این پدیده اجتماعی بر فرزندان که به "بچه های طلاق" شهرت دارند، است. وی افزود: سرخوردگی فرد در جامعه و طرد شدن شخصیت زن و مرد از دیگر تبعات منفی طلاق است. شجاعی، بهترین روش و راهکار برای کنترل و یا کاهش آمار طلاق را فرهنگ سازی دانست و اظهار داشت: سازمان بهزیستی استان کردستان برای این مهم، اقدام به برپایی سه مرکز مداخله در خانواده برای کاهش طلاق نموده است. وی گفت: راهنمایی زوجین در مورد عواقب طلاق و توزیع دفترهای تبلیغاتی بین زوجین از جمله اقداماتی است که در این مراکز صورت می گیرد. کارشناس و مسئول دفتر امور آسیب دیدگان اجتماعی سازمان بهزیستی استان کردستان نیز در این مورد می گوید: سال 83 حدود 344 زوج به مراکز طلاق استان مراجعه کردند.  نیلوفر فرید افزود: از این تعداد زوج که به این مراکز مراجعه کرده اند، 140 مورد به طلاق و 157 مورد به سازش ختم شده است.  مسئول دفتر امور آسیب دیدگان سازمان بهزیستی استان کردستان گفت: آمارها نشان می دهد این مرکز علاوه بر بررسی مشکل زوجین در مواقع مراجعه به خدمات مشاوره ای و راهنمایی نیز اقدام می کنند. زیبا تارا مشاور امور زنان استانداری کردستان نیز در مورد افزایش طلاق در کردستان گفت: به کار بردن لفظ طلاق از جانب مردان برای زنان مشکلات و تبعات منفی فراوانی به همراه دارد که در زندگی همیشه زنان را آزار می دهد. به گفته وی، ضایع شدن حقوق فردی و انسانی زنان نخستین تبعات منفی ناشی از طلاق است که در این شرایط زنان احساس می کنند که حقوق فردی و انسانی آنان مورد هجمه قرار گرفته و تا حد زیادی در جامعه خرد شده اند.
وی از بین رفتن و ضایع شدن حقوق اجتماعی زنان را، یکی دیگر از تبعات منفی طلاق می داند و معتقد است: ضایع شدن حقوق بهداشت بشر، ضایع شدن حقوق بشر اسلامی و ضایع شدن حقوق بهداشت باروری از دیگر تبعات منفی و مشکلات پیش آمده برای زنان پس از طلاق است.
وی ادامه داد: حمایت های حقوقی اعمال شده نیز تا حد زیادی می تواند در کاهش اثرات منفی این پدیده موثر باشد و با ایجاد شدن چنین حمایت های زنان تا حد زیادی می توانند در آرامش زندگی کنند.وی، راهکار کاهش آمار طلاق در استان کردستان را در ایجاد دوره های آموزش زوجین جوان و ارتقای شناخت حقوق زوجین در بدو ازدواج می داند.
نایب دبیر کانون دفاع از حقوق زنان کردستان نیز در این مورد می گوید: در مناطق حاشیه ای و در نوار مرزی کشور یا به تعبیری در مناطقی که سنت های قومی و عشیره ای حاکمیت وسیع تری بر زوایای زندگی افراد دارند، علاوه بر سنت های فراگیری که در سطح کشور حاکم است، سنت های قومی نیز به گونه ای محدودیت های خاصی در زندگی افراد به وجود می آورند.
ثریا محمدی، با اشاره به اینکه میزان آگاهی در یک زندگی زناشویی می تواند انتخابگر معیارهای حاکم بر جامعه باشد، گفت: طلاق یک زن به رغم باورهای عامه مردم افتادنی و یا گرفتنی نیست زیرا یک ازدواج نباید آنقدر بی اساس و پایه باشد که بعد از آن با یک لفظ از هم متلاشی شود. وی افزود: طلاق در کردستان در بسیاری از موارد امنیت روانی زنان را به خطر انداخته است

هر جامعه در حال توسعه در روند تحول خود با موانع گوناگونی برخورد می کند که هر کدام به نوبه خود سبب رکود این تحول می شود. شیوع و گسترش آسیب های اجتماعی از جمله موانعی است که باعث هدر رفتن بسیاری از سرمایه های جامعه انسانی می شود.
طلاق، از عوامل گسیختگی و از هم پاشیدگی کانون خانواده است که عواقب بسیاری را برای افراد جامعه داشته و می تواند منشا بسیاری از آسیب های اجتماعی مانند انحرافات جنسی، خودکشی، فرار از منزل، سرقت، اعتیاد، تکدی گری، ولگردی و غیره شود. نگاهی به تاریخچه نظام خانواده نشان می دهد که همزمان با ازدواج، طلاق نیز وجود داشته و این امر در تمام قوانین تمدن بشری وجود داشته و غالبا طلاق دهنده نیز مرد بوده است.
امروزه توسعه اقتصادی و اجتماعی میزان طلاق را در جامعه بسیار افزایش داده است، آمارهای جهانی موید این واقعیت است که میزان طلاق در بسیاری از جوامع افزایش یافته و روندی رو به رشد دارد.   
طلاق، یک نوع بیماری است که جهان را در برگرفته و در ایران نیز هر ساله بر میزان آن افزوده می شود و خطر از هم پاشیده شدن، بر بسیاری از خانواده ها سایه انداخته است.
طلاق، پدیده ای چند عاملی بوده و دارای ابعاد گسترده ای است، به بیان دیگر طلاق متاثر از شرایط، اجتماعی، فرهنگی و روانی یک جامعه است و سلامت نهاد خانواده را تهدید می کند. مروری بر آمار طلاق در کشور طی چند سال اخیر نشانگر روند رو به افزایش این معضل اجتماعی در برخی از استان ها نسبت به سایر استان های دیگر است. کردستان از جمله استان هایی است که طی چند سال اخیر دارای نرخ بالایی در این زمینه بوده است. در سال های 78 و 77 از این منظر کردستان در رده های سوم و چهارم کشور قرار داشته است، هر چند نسبت طلاق در پی سال های 79 تا 81 در استان ثابت مانده و 5/10 درصد را نشان می دهد، با این حال هنوز نسبت به اکثر استان های کشور از میزان بالایی برخوردار است. تحقیقات صورت گرفته در این زمینه نشان می دهد که طلاق در شهر سنندج به عنوان جدی ترین آسیب اجتماعی در سال 81 مطرح بوده و با توجه به این عامل می توان به بررسی دلایل افزایش طلاق در استان کردستان پرداخت. بر این اساس بحث در شناخت واقعیت و عوامل طلاق و درجه تاثیر این عوامل و ابعاد مختلف اجتماعی، روانی آن مقوله ای است که سبب شده علاوه بر جامعه شناسان، گروه های دیگری از جمله روانشناسان به آن رغبت نشان دهند.     
به گفته کارشناسان، بحث طلاق نه تنها باعث ایجاد مشکلات فردی بلکه باعث ایجاد مشکلات اجتماعی نیز خواهد شد.  آمارهای ارائه شده از اداره کل ثبت احوال استان کردستان نشان می دهد که آمار طلاق طی سه ماهه نخست امسال با 607 واقعه در مقایسه با سال گذشته 6/28 درصد افزایش یافته است. این آمارها در حالیست که در این مدت همچنین چهارهزار و 551 واقعه ازدواج در استان صورت گرفته که در مقایسه با چهار هزار و 319 واقعه ازدواج مدت مشابه سال گذشته از رشد 37/5 درصدی برخوردار بوده است. آمارهای ارائه شده اداره کل ثبت احوال استان اگر چه میزان ازدواج را نیز افزایش یافته برآورد می کند، اما باید در این میان افزایش جمعیت جوان استان را نیز نادیده نگرفته است.
معاون اجتماعی سازمان بهزیستی کردستان در گفت و گوی اختصاصی با خبرنگار ما در ارتباط با علت افزایش طلاق در استان گفت: نمی توانیم برای علت افزایش طلاق در جامعه فقط یک عنصر را معیار اصلی قرار دهیم بلکه در این امر فاکتورهای متفاوتی دخیل هستند.
محسن شجاعی افزود: البته مردم نباید طلاق را همیشه آسیب بدانند زیرا طلاق و جدا شدن زوجین از همدیگر در بسیاری از مواقع امری پسندیده است.
وی معتقد است: در مواردی که همسرآزاری و آسیب روانی برای زنان ایجاد می شود، طلاق بهتر از همزیستی است. وی، با اشاره به اینکه سن پایین ازدواج یکی از دلایل اصلی افزایش طلاق در استان کردستان  است، افزود: ناهمخوانی سطح تحصیلات بین زوجین، وجود بحث ها و تفاوت های قومی و طبقاتی از دیگر عناصر اصلی افزایش طلاق در کردستان است. شجاعی ادامه داد: اختلاف سن عامل مهمی در افزایش طلاق است، به دلیل اینکه امروزه اختلاف سن با گذشته که اگر بین 10 تا 15 سال تفاوت سنی داشتند، مهم نبود، در عصر ارتباطات شکاف سلیقه به طور قابل توجهی وجود دارد. وی اضافه کرد: اعتیاد داشتن زن یا شوهر، دخالت منفی والدین در روابط زن و شوهر و وجود ازدواج های فامیلی و مصلحتی از دیگر دلایل افزایش طلاق در استان است.شجاعی، به نتایج منفی طلاق در جامعه اشاره کرد و گفت: بیشترین اثر منفی این پدیده اجتماعی بر فرزندان که به "بچه های طلاق" شهرت دارند، است. وی افزود: سرخوردگی فرد در جامعه و طرد شدن شخصیت زن و مرد از دیگر تبعات منفی طلاق است. شجاعی، بهترین روش و راهکار برای کنترل و یا کاهش آمار طلاق را فرهنگ سازی دانست و اظهار داشت: سازمان بهزیستی استان کردستان برای این مهم، اقدام به برپایی سه مرکز مداخله در خانواده برای کاهش طلاق نموده است. وی گفت: راهنمایی زوجین در مورد عواقب طلاق و توزیع دفترهای تبلیغاتی بین زوجین از جمله اقداماتی است که در این مراکز صورت می گیرد. کارشناس و مسئول دفتر امور آسیب دیدگان اجتماعی سازمان بهزیستی استان کردستان نیز در این مورد می گوید: سال 83 حدود 344 زوج به مراکز طلاق استان مراجعه کردند.  نیلوفر فرید افزود: از این تعداد زوج که به این مراکز مراجعه کرده اند، 140 مورد به طلاق و 157 مورد به سازش ختم شده است.  مسئول دفتر امور آسیب دیدگان سازمان بهزیستی استان کردستان گفت: آمارها نشان می دهد این مرکز علاوه بر بررسی مشکل زوجین در مواقع مراجعه به خدمات مشاوره ای و راهنمایی نیز اقدام می کنند. زیبا تارا مشاور امور زنان استانداری کردستان نیز در مورد افزایش طلاق در کردستان گفت: به کار بردن لفظ طلاق از جانب مردان برای زنان مشکلات و تبعات منفی فراوانی به همراه دارد که در زندگی همیشه زنان را آزار می دهد. به گفته وی، ضایع شدن حقوق فردی و انسانی زنان نخستین تبعات منفی ناشی از طلاق است که در این شرایط زنان احساس می کنند که حقوق فردی و انسانی آنان مورد هجمه قرار گرفته و تا حد زیادی در جامعه خرد شده اند.
وی از بین رفتن و ضایع شدن حقوق اجتماعی زنان را، یکی دیگر از تبعات منفی طلاق می داند و معتقد است: ضایع شدن حقوق بهداشت بشر، ضایع شدن حقوق بشر اسلامی و ضایع شدن حقوق بهداشت باروری از دیگر تبعات منفی و مشکلات پیش آمده برای زنان پس از طلاق است.
وی ادامه داد: حمایت های حقوقی اعمال شده نیز تا حد زیادی می تواند در کاهش اثرات منفی این پدیده موثر باشد و با ایجاد شدن چنین حمایت های زنان تا حد زیادی می توانند در آرامش زندگی کنند.وی، راهکار کاهش آمار طلاق در استان کردستان را در ایجاد دوره های آموزش زوجین جوان و ارتقای شناخت حقوق زوجین در بدو ازدواج می داند.
 
نایب دبیر کانون دفاع از حقوق زنان کردستان نیز در این مورد می گوید: در مناطق حاشیه ای و در نوار مرزی کشور یا به تعبیری در مناطقی که سنت های قومی و عشیره ای حاکمیت وسیع تری بر زوایای زندگی افراد دارند، علاوه بر سنت های فراگیری که در سطح کشور حاکم است، سنت های قومی نیز به گونه ای محدودیت های خاصی در زندگی افراد به وجود می آورند.
ثریا محمدی، با اشاره به اینکه میزان آگاهی در یک زندگی زناشویی می تواند انتخابگر معیارهای حاکم بر جامعه باشد، گفت: طلاق یک زن به رغم باورهای عامه مردم افتادنی و یا گرفتنی نیست زیرا یک ازدواج نباید آنقدر بی اساس و پایه باشد که بعد از آن با یک لفظ از هم متلاشی شود. وی افزود: طلاق در کردستان در بسیاری از موارد امنیت روانی زنان را به خطر انداخته است

عوامل مؤثر در طلاق

عوامل مؤثر در طلاق   به گفته کارشناسان ازدواج هایى که درآنها هماهنگى بیشترى میان زوجین وجود دارد موفق ترند و کمتر به طلاق مى انجامند.تشابهاتى مانند طبقه اجتماعى، سطح تحصیلات، سطح هوش، هم نژاد بودن، دین مشابه داشتن، هم زبان بودن و ...، یک ازدواج موفق را رقم مى زند.ازدواجى که با تشابه نژادى -زبانى -روانى واجتماعى صورت بگیرد ازدواجى موفقیت آمیز است.     تفاوت طبقاتى یکى از عواملى است که با امکانات اجتماعى؛ معمولاً دیدگاه هاى مختلفى را به وجود مى آورد.البته اگر دو نفر، آن اندازه از آگاهى لازم برخوردار باشند که این تفاوتها را به رسمیت بشناسند ازدواجشان منعى ندارد.   دکتر آقاجانى، جامعه شناس معتقد است:  
«
طلاق به عنوان مسأله اجتماعى یکى از مهم ترین پدیده هاى حیات انسانى است.مى توان گفت کمترپدیده اجتماعى به پیچیدگى طلاق وجود دارد.علل و عوامل طلاق متفاوتند و این علل و عوامل یا در لایه هاى عمیق اجتماعى قرار دارند یا در لایه هاى ظاهرى.اما باید توجه داشت که درک ،فهم و تفسیر لایه هاى عمقى کار پیچیده اى است    دکتر آقاجانى علل و عوامل تأثیر گذار در طلاق را اینگونه بیان مى کند:    
1)
عدم تفاهم و توافق اخلاقى   
2)
ناسازگارى و عدم سازش      
3)
بد اخلاقى و بد رفتارى  
4)
خشونت (کتک زدن)      
5)
تفاوت و تضاد در زندگى 
6)
تفاوتهاى فرهنگى 
7)
سوء ظن 8) اعتیاد
9)
عدم شناخت و درک یکدیگر    
10)
ازدواج دوم   
11)
دخالت دیگران در زندگى
12)
اختلاف سن 
13)
عدم علاقه14)بیمارى روحى  
15)
بیکارى
16)
عدم توافق در مسائل جنسى (زناشویى)      
17)
ازدواج اجبارى       البته از دیدگاه دکتر آقاجانى در میان طبقات مختلف اجتماعى (بالا، متوسط، پایین)، تفاوتهاى اساسى در علت طلاق وجود دارد.به طور مثال، در طبقه پایین جامعه، مهمترین علت طلاق مشکلات مالى عنوان مى شود و بیکارى و ندادن نفقه، اعتیاد، خشونت و بداخلاقى و بدرفتارى از جمله دیگر علل طلاق است.تفاوت هاى طلاق در میان دو طبقه بالا و متوسط نیز مختلف است.       مثلاً مهمترین عامل طلاق در میان طبقه بالا، عدم تفاهم و توافق اخلاقى است.در حالى که در میان طبقه متوسط، تفاوت هاى فرهنگى مهمترین عامل است.   


بررسی دلایل عمده ی افزایش آمار طلاق : دکتر سید هادی معتمدی – روانپزشک و مدیرکل دفتر امور آسیب دیدگان اجتماعی بهزیستی کشور- در خصوص علل افزایش طلاق در جامعه گفت :   علل افزایش طلاق از سه نقطه نظر ، اجتماعی ، اقتصادی و آماری قابل بررسی است . از نظر اجتماعی تغییر در فضای جامعه و آشنا شدن مردم بویژه زنان با حقوقشان یکی از علل رشد طلاق است همچنین گسترش سازمانهای حمایت و حمایتهای اجتماعی از مطلقین بویژه زنان مطلقه از دیگر عوامل رشد این پدیده است . نکته دیگر قانون به روز شدن مهریه است . تا ده سال پیش زنان نه با حقوقشان آشنایی داشتند و نه در صورت طلاق از پشتوانه مالی برخوردار بودند اما با وضع قانونهای جدید ، مسائل مالی که یکی از موانع اقدام به طلاق بود ، حل شده و زنان مطمئن هستند که در صورت طلاق علاوه بر حمایت های اجتماعی ، پشتوانه مالی نیز خواهند داشت . این مسأله باعث شده بسیاری از طلاقهای عاطفی تبدیل به طلاق واقعی شود.      او افزود :   می توان گفت طلاق بطور مطلق افزایش پیدا نکرده بلکه بیشتر نمود اجتماعی پیدا کرده است و خود را نشان می دهد و همچنین با اشاره به پیوندهای زناشویی جدید که بیشتر دوبنایی است گفت : جوانان امروزه بدون در نظر گرفتن شرایط لازم برای ازدواج و دقت به مسائل زیربنایی ازدواج ، اقدام به این کار کنند و ازدواجها تبدیل به نوعی نمایشگاه و نوعی مسابقه نمایش امکانات شده است. این سطح نگری در ازدواج علل بروز طلاق در سالهای آینده است و بیشتر طلاق ها نیز در بین این گروه اتفاق می افتد.   دکتر معتمدی تورم و بیکاری را از علل اقتصادی طلاق برشمرد.       دکتر پیمان آزاد- استاد دانشگاه و حقوقدان در حال حاضر از زوایای مختلف می توان به پدیده طلاق و بی میلی جوانن به ازدواج نگاه کرد مسأله پیچیده ای نیست ولی ابعاد گوناگون دارد ، از یک منظر کلان ، عبور از جامعه سنتی به جامعه مدرن از یک سو ، بنیان خانواده را سست میکند و از طرفی رشد میزان ازدواج را به خطر می اندازد. در جامعه مدرن ، تساوی حقوقی زن و مرد در همه عرصه های زندگی مطرح میشود و نقش زن در خانواده و جامعه تحول پیدا می کند و در بستر این تحول است که وظایف و تکالیف زن و مرد تغییر می کند ، در صورتی که آحاد جامعه و خصوصاً مردان برای قبول این تحول آماده باشد رشد میزان طلاق اجتناب ناپذیر می شود چرا که معیار ازدواج عوض شده و در معرض دگرگونیهای مداوم است.    وقتی دختر و پسری در عنفوان جوانی با داشتن عشق فراوان نسبت به یکدیگر با بستن عقد ازدواج، کانونی گرم به نام خانواده را تشکیل می دهند، هیچ گاه تصور نمی کنند که روزی ممکن است مشکلات زندگی چنان بر آنها غلبه کند و شرایطی بر آنها تحمیل شود که باعث شود دادخواست طلاق داده و زندگی عاشقانه خود را به پایان برساند.    چه اتفاقی پیش می آید که تمام آروزهای دو نفر از هم می گسلد و زندگی آنها قبل از موعد خود می پاشد.در این تحقیق به این موضوع می پردازیم:    
عوامل ایجاد کننده طلاق چیست؟ طلاق می تواند دلایل فراوانی داشته باشد و شناخت عوامل موثر در طلاق نقش بسزایی در کاهش آن دارد.     
1-
عوامل روان شناختی:     عوامل روانی فراوانی در وقوع طلاق دخیل هستند، اما در این مجال چند مورد از آن را بررسی می کنیم:
1-
عدم تفاهم:    وقتی از زن و شوهری که از هم می خواهند جدا شوند می پرسیم: علل طلاق آنها چیست؟ می گویند:        با هم تفاهم نداشتیم. وقتی منظورشان را از بیان این علت می پرسیم، دلیل قانع کننده ای ندارند. از مفاهیمی همانند اینکه او مرا درک نمی کند، ما با هم هیچ شباهتی نداریم، او مرا دوست ندارد، او خانواده اش را به من ترجیح می دهد، وابستگی فراوانی به خانواده اش دارد و... حرف می زند.اما این عدم تفاهم می تواند دلایل فراوانی داشته باشد از جمله این موارد:     الف) ازدواج اجباری ازدواجی که به صورت اجباری و فقط به خواسته یکی از والدین یا هر دو باشد و تمایلی از سوی زوجین برای این ازدواج نباشد، در اکثر مواقع به شکست می انجامد.       ب) عدم بلوغ اجتماعی برخی از ازدواجها که به صورت عاشقانه و علاقه طرفین به ازدواج همراه بوده، اما باز هم بعد از مدتی شاهد فروپاشی این ازدواج هستیم، وقتی به عمق این طلاق می پردازیم متوجه می شویم دختر یا پسر یا هردوی آنها هنوز به درجه ای از رشد اجتماعی نرسیده اند که بتوانند یک زندگی مشترک را اداره کنند. آنها ازدواج را وسیله ای برای پایان بخشیدن به مشکلات خود می دانند، آنها زندگی را آرمانی می خواهند و می خواهند زندگی را به صورت ساخته شده تحویل بگیرند، نه اینکه زندگی را بسازند. در صورتی که زیبایی زندگی به این است که مشکلاتش را خودت حل کنی و آن را خودت بسازی.رساندن دختر و پسر جوان به حد بلوغ اجتماعی در درجه اول بر عهده والدین است و در درجه دوم، ایجاد تغییر در نگرش افراد در شرف ازدواج نسبت به زندگی مشترک است.ج) توقعات بی جا امروزه زرق و برق های فراوان، مانند سمی بر خانواده ها پاشیده می شود و زوجین برای تهیه این زرق و برقها، غرق در آن شده و از همدیگر غافل شده و به صورت ناخودآگاه به اختلافات خود دامن می زنند. این افراد با ندیدن جنبه های مثبت زندگی خود و دیدن جنبه های منفی این زرق و برقها، دچار کشمکش شده و وقتی زندگی خود را از دست می دهند تازه می فهمند چه بر سرشان آمده است.   د) چشم و هم چشمی مقایسه زندگیها با یکدیگر بیانی دیگر است که زندگی های زیبا را تبدیل به ویرانه می کند، اگر زوجین دچار چنین حالتی شوند، تحت هر شرایطی به آرامش نخواهند رسید. پس بهتر است برای رسیدن به آرامش خود، شرایط زندگی مان را بپذیریم. 
2-
عوامل اقتصادی:    مسائل مالی و اقتصادی می تواند یکی دیگر از عوامل طلاق باشد. از نظر بسیاری از مردم نبودن حمایت های بزرگترها عامل طلاق تلقی می شود، در اینجا باید به این نکته اشاره کنیم که: در یک زندگی زناشویی زوجین اگر همدیگر را دوست داشته باشند و منطقی فکر کنند می توانند با داشتن حداقل امکانات به خوشبختی برسند. پس قناعت و پذیرش موقعیتها و وضعیت طرفین می تواند عامل مالی و اقتصادی را خنثی کند، اما متاسفانه به دلیل اینکه اکثر جوانان بدون نگاه کردن به خود و فرد مقابل، توقعات آرمانی را برای زندگی زناشویی تصور می کنند که به عمل رساندن آن غیرممکن است با گذشت مدتی از زندگی مشترک، این زندگی به طلاق ختم خواهد شد.
3-
عوامل ارتباطی:     عوامل ارتباطی همان ارتباط و رفت و آمد با خانواده همسر(والدین، خواهر و برادر و بستگان) و نگرشی است که این دو نسبت به هم دارند. شاید بتوان این عامل را در جامعه از مهمترین علل اختلافات زناشویی دانست. جایی که خود زوجین با هم اختلافی ندارند، مسائل فرعی دیگری همانند ارتباط با خانواده همسر، مشکلات فراوانی را ایجاد می کند.
4-
اختلالات عاطفی و روانی:      ابتلای یکی از زوجین و یا هر دوی آنها به اختلالات روانی و عاطفی می تواند باعث از هم پاشیدگی یک زندگی مشترک شود.     
5-
اعتیاد: یکی دیگر از عوامل تاثیرگذار در طلاق، اعتیاد زن یا مرد به مواد مخدر است. تاثیر این عامل تا زمانی است که زن یا مرد از زندگی خود کاملا جدا شده و فقط به دنبال تامین مواد مخدر خود باشند.
6-
عوامل دیگر: عوامل دیگر که می تواند در ایجاد طلاق موثر باشد را می توان اینگونه بیان کرد: 1- بداخلاقی
2-
خشونت      
3-
تفاوت های فرهنگی     
4-
اختلاف سن 
5-
ازدواج دوم   
6-
سوءظن
7-
دخالت دیگران در زندگی
8-
عدم علاقه و...     
دخالت یکی از عوامل مؤثر بر طلاق دخالت دیگران در زندگی زوجین می باشد ما ازدواج می کنیم و عموماً مهمترین شخص در زندگی یکدیگر می شویم. اما اقوام درجه یک قبلی ما ـ پدر، مادر، خواهرها و برادرها ـ ناپدید نمی شوند. هریک از آنها نیازهای خاصی را برآورده می کنند. خواهر بزرگ تر شما از زمان خردسالی در موقع سختی ها به کمک تان آمده است و شما هنوز دوست دارید که هر شب به او تلفن کنید. شوهر شما از این که تنها مرد خانه مادرش بعد از طلاق اوست، به خود می بالد و می خواهد به این نقش خود ادامه دهد. هیچ یک از اینها تنها به خاطر ازدواج ناپدید نمی شوند. با این وجود، گفت وگوی تلفنی طولانی با خواهرتان، برای همسری که به ندرت به او توجه می کنید، آزاردهنده است و کارهای سختی که او با خوشرویی برای مادرش انجام می دهد، وقتی کارهای زیاد انجام نشده ای در منزل برای او دارید، شما را خشمگین می کند. از آنجا که منابع زمان، پول، توجه و حمایت محدود هستند، هرکسی که رقیب شما در این موارد محسوب می شود، ممکن است اثر منفی روی ازدواج شما داشته باشد. وقتی ناچار به رقابت با یکی از اعضای خانواده همسرمان هستیم، سعی می کنیم هم آشکارا و هم در خفا، در رابطه او با آن شخص دخالت کنیم. گاهی این جنگ های خانوادگی، دهه ها ادامه می یابد، در حالیکه شخص بخت برگشته ای که بین همسر و خانواده اش دو پاره شده است، تقلا می کند که هوای هر دو طرف را داشته باشد و معمولاً موفق نمی شود.
همشهری:       ٢٠ درصد طلاق ها را دخالت خانواده ها و دیگران در امور جوانان تشکیل می دهد و این قضیه تا آنجا پیش رفته که در ایران خانواده ها با هم ازدواج می کنند نه دو جوان زیرا اختلافات خانواده ها آنچنان زیاد شده که اجازه زندگی به دو زوج را نمی دهند.        رئیس مجتمع قضایی خانواده گفت:     بیش از ٨٠ درصد طلاقها به درخواست زنان صورت می گیرد ولی این به معنای آن نیست که زنان ما از زندگی گریز پا شده اند بلکه چون طلاق برای مردان دارای بار مالی است در نتیجه بیشتر مراجعین را زنان تشکیل می دهند.      حسن حمیدیان در گفتگو با خبرگزاری فارس علت درخواست طلاق از سوی زنان را عدم حضور مردان برای طلاق خواند و گفت: زمانی که درخواست طلاق از سوی مرد انجام می گیرد مرد باید نفقه ، مهریه ، نحله ایام زوجیت و اجرت المثل را بپردازد و یا اگر بر اثر شرط ضمن عقد امضا داده باشد که زن بعد از عقد بتواند تا نیمی از دارایی مرد شریک باشد باید نیمی از دارایی خود را به زن بپردازد. به همین دلیل مردان برای امر طلاق پیش قدم نمی شوند.    وی افزود: مردان معمولا در چنین مواقعی سختگیری هایی را در مورد زنان اعمال می کنند تا آنها خود به دادگاه مراجعه و تمام حق و حقوق خود را ببخشند و خود را از زندگی که جز زد و خورد، تنش و استرس چیزی نیست آزاد سازند. رئیس مجتمع قضائی خانواده مهمترین علت طلاق را اعتیاد و بیکاری مردان خواند و افزود:       بیش از ٦٠ درصد علت طلاق را اعتیاد و بیکاری مردان تشکیل می دهد. وی با اشاره به مشکل عظیم بیکاری تصریح کرد: جامعه ما با بحران بیکاری مواجه است و هم اکنون بیش از ٥/٤ میلیون نفر از مشکل بیکاری رنج می برند لذا بیکاری تراژدی غم انگیز زندگی جوانان ایرانی شده است.       حمیدیان گفت:   با وارد شدن گروه سنی ١٥ تا ٢٠ سال تا سال ١٣٨٥، به بازار کار این آمار به مرز خطر آفرین خود، یعنی ٩ میلیون نفر خواهد رسید و یقینا با رشد بیکاری شاهد افزایش رشد طلاق خواهیم بود زیرا فکر آدم بیکار مغازه شیطان است. حمیدیان اظهار داشت:      یکی از علل افزایش طلاق ، اعتیاد مردان است زیرا زمانی که صحبت از ترک نفقه می شود در کنارش حتما یک عاملی به نام اعتیاد وجود دارد و زمانی که شخص معتاد از بطن جامعه به حاشیه رانده می شود نمی تواند شغل شرافتمندانه داشته باشد و در نتیجه به اداره زن و فرزند خود نمی پردازد و تمام هم و غم خود را برای بدست آوردن ماده حیاتی خود (مواد مخدر) بکار می برد و ممکن است دست به ارتکاب هر جنایتی بزند و شرافت خانوادگی خود را فدای خود کند. وی علت دیگر طلاق را ترک منزل توسط مردان خواند و گفت:   با توجه به اینکه قانون مدنی ریاست خانواده را از خصایص مرد دانسته ولی ریاست مد نظر قانون حکم رانی نیست بلکه احساس امنیت و ایجاد قابلیت پاسخگویی در قبال همسر خود است.     حمیدیان یکی دیگر از علل و عوامل طلاق را دخالت دیگران در زندگی جوانان خواند و گفت: دلیل ٢٠ درصد طلاق ها را دخالت خانواده ها و دیگران در امور جوانان تشکیل می دهد و این قضیه تا آنجا پیش رفته که در ایران خانواده ها با هم ازدواج می کنند نه دو جوان زیرا اختلافات خانواده ها آنچنان زیاد شده که اجازه زندگی به دو زوج را نمی دهند.        رئیس مجتمع قضائی خانواده علت بالا رفتن سن ازدواج را عدم تعادل بین رشد اقتصادی و رشد فیزیکی مردان خواند و گفت:    یک جوان در سن ١٥ سالگی به بلوغ جسمی و فیزیکی می رسد در حالی که در سن ٣٠ سالگی هنوز به بلوغ اقتصادی نرسیده و فاقد شغل و مسکن است. وی افزود:   امروزه برای ورود به ازدواج سن بلوغ کافی نیست بلکه انواع و اقسام بلوغها از جمله بلوغ اقتصادی ، اجتماعی ، ذهنی و عاطفی هم لازم است.   یک آسیب شناس علوم رفتاری گفت : تحقیقات صورت گرفته نشان می دهد 45 درصد دخالتهای اطرافیان موجب بروز خشونت علیه زنان در خانواده ها می شود. ابهری گفت     : دخالتهای اطرافیان به ویژه اگر ازدواج برخلاف میل والدین انجام گرفته باشد در 80 درصد منجر به جدایی و طلاق می شود چرا که تداوم مخالفت ها موجب قطع ارتباط خانواده با فرزند ، بزرگنمایی معایب و نقاط ضعف گردیده که در این گونه موارد ضعف شخصیتی ، عدم آموزشهای اجتماعی ، پایین بودن تحصیلات و اعتیاد فرد آثار این تحریکات را مضاعف کرده و به طلاق می انجامد. وی افزود: براساس تحقیقات انجام شده تنها 10 درصد ازدواجهایی که با موافقت والدین زوجین صورت گرفته اند منجر به طلاق می شوند.    مهدی قلی رضایی اظهار داشت :       دخالت های اطرافیان به خصوص والدین در زندگی عامل مؤثری در ایجاد طلاق است . تربیت های خانوادگی متفاوت در این زمینه نقش دارد. هنگامی که دو نفر با تربیت خانوادگی متفاوت با یکدیگر ازدواج می کنند همانند دو مهره ناهمگون نمی توانند مدت زیادی کنار یکدیگر بمانند مگر این که یکی از مهره ها به شکل دیگری درآید. وی در ادامه گفت :در کشور ما دخالت های اطرافیان در خانواده های زوجین معمولاً با عناوین مثبت همانند راهنمایی و نصیحت صورت می گیرد و کمتر کسی است که عنوان دخالت را قبول کند. اگر ما بخواهیم دخالت در زندگی دیگران را با عنوان جرم تلقی کنیم و مجازات قانونی برای آن قائل شویم ممکن است میزان دخالت کمتر شود و این مسأله به نوبه خود باعث زیاد شدن شکایت و مشکلات خانواده ها می شود. این قاضی دادگاه خانواده راهکار دفع دخالت های اطرافیان را این گونه توضیح داد :       از نظر اخلاقی و فرهنگی جوانان باید بیاموزند که گفته ها و نصیحت های اطرافیان را به عنوان نظر مشورتی بپذیرند و برای تصمیم گیری مناسب نظر مشاوران را جویا شوند و با جمع بندی اطلاعات خود ، تصمیم گیری کنند. راه حل مسئله اگر به نظر می رسد که خانواده شوهرتان، تقاضاهایی بیش از سهم واقعی شان در مورد تصمیم گیری، توجه یا پول دارند، یا احترامی را که حق شماست به شما نمی گذارند و با این کار دارند ازدواج شما را خراب می کنند، موثرترین استراتژی این است که از میدان مبارزه عقب نشینی کنید. احترام به والدین همسرتان در جشن های تولد و تعطیلات، امری ضروری است اما شما ناچار نیستید که آنها را دوست داشته باشید و یا تحسینشان کنید یا با آنها رقابت کنید. اگر دوست دارید وقت بیشتری را با همسرتان بگذرانید، این موضوع را به او بگویید اما حرفی راجع به زمانی که او آزادانه با برادرش می گذراند، نزنید. اگر از دست پدرشوهر عیب جوی خود عصبی هستید، از او فاصله بگیرید اما اصرار نداشته باشید که شوهرتان طرف شما را بگیرد. اگر برادرشوهرتان بی خبر به خانه شما می آید، به او بگویید لازم است قبل از آمدن تلفن بزند اما از شوهرتان نخواهید که عذری از جانب شما بیاورد. آیا به خانوادههمسرتان برمی خورد اگر از همراهی با برنامه ریزی های آنها خودداری کنید؟   شاید، اما این شما هستید که باید بین رنجاندن آنها یا احساس اینکه نظرشان را به شما تحمیل کرده اند، یکی را انتخاب کنید. حتی اگر همسرتان از نوع برخورد شما با خانواده اش حمایت نمی کند، او نمی تواند این روابط را برای شما به شکلی حسنه درآورد، او باید مراقب بهبود بخشیدن به روابط خودش با خانواده شما باشد. این به نفع شماست که بگذارید همسرتان خودش مسایلش را با خانواده اش حل کند، زیرا مشکلات حل نشده خانوادگی می توانند به سرعت به ازدواج شما راه یابند و هر زمان که به نظر می رسد خانواده های شما بر سر راه روابط شما قرار گرفته اند؛ این نکته را به خاطر بسپارید:      جدا از هر کاری که آنها انجام می دهند که مشکلی در ازدواج شما ایجاد می کند، هدیه ای هم به شما می دهند که ازدواج تان را ممکن می سازد. آنها به شما یاد داده اند که چگونه عشق بورزید

ناباروری سومین علت طلاق داشتن فرزند یک نیاز ذاتی است که کم و بیش در تمام انسان‌ها یافت می‌شود.      عدم توانایی باروری و واکنش‌های اجتماعی رایج در جامعه نسبت به این افراد باعث می‌شود که افراد نابارور دچار مشکلات روان‌شناختی جدی گردند.   شایع‌ترین واکنش زوج‌ها در مواجهه با ناباروری، از دست دادن حق انتخاب در زندگی یا حداقل بر یک جنبة مهم آن، یعنی تصمیم‌گیری در مورد تعداد افراد خانواده است. پاسخ‌های هیجانی و تطابقی منتج از ناباروری در افراد مختلف متفاوت است. این قبیل واکنش‌ها، مانند بسیاری از هیجانات منفی، برداشت فرد را از شخصیت خود مختل می‌کنند و ناهنجاری‌های روانی فراوانی به دنبال دارند. واکنش‌های هیجانی با خصوصیات شخصیتی، قدرت انطباق‌پذیری، انتظارات، مسائل فرهنگی و روش‌های حمایتی جامعه ارتباط دارند.        زنان و مردان به اشکال متفاوتی با اضطراب ناشی از ناباروری روبه‌رو می‌شوند.      
49
درصد زنان و 25 درصد مردان آن را بدترین تجربة زندگی خود عنوان کرده‌اند. زوج‌ها در مواجهه با ناباروری به ترتیب از مراحل ذهنی زیر گذر می‌کنند:   تعجب و بهت، شوک، انکار، خشم، انزوا، احساس گناه، غم و اندوه، افسردگی و پذیرش. نگرش اطرافیان و باورهای فرهنگی جامعه، در کنار استرس ناباروری، بر اضطراب افراد می‌افزاید. از سویی دیگر درمان ناباروری درازمدت و هزینه‌بردار است و باید زوج‌ها را آماده کرد تا با خشم، خستگی و گاه شکست با روش‌های مختلف درمانی کنار بیایند. در برخی زوج‌ها نیز احساس ناامنی و از بین رفتن حریم خصوصی ایجاد می‌شود. در حال حاضر 2 تا 3 میلیون زوج نابارور در ایران زندگی می‌کنند که سالانه حدود 100 هزار زوج نابارور به این تعداد افزوده می‌شود. در این میان می‌توان اعتیاد، ‌مصرف سیگار و مشروبات الکلی، بیماریهای مقاربتی و ژنتیکی را در مردان و اختلال در تخمک‌گذاری، آلودگی هوا، دیر ازدواج کردن، مصرف غذاهای آماده و حاوی افزودنی و همچنین خوردن میوه‌های مسموم را از شایع‌ترین علل ناباروری در زنان دانست.      نازایی که به نوعی یک بیماری خاص و مزمن است در حال حاضر در کشور ما یک بیماری لوکس تلقی شده و متأسفانه با وجود هزینه‌های بالای ناشی از دارو و تجهیزات پزشکی درمان آن تحت پوشش بیمه‌ها قرار نگرفته و همین امر موجب شده است که با وجود امکانات مجهز درمانی در کشور تنها 20 تا 30 درصد از زوج‌های نابارور توانایی پرداختهزینه‌های درمانی را داشته و تحت درمان قرار گیرند. لذا ضروری است، نازایی یک بیماری خاص در کشور محسوب شود و حداقل 2 تا 3 سیکل درمانی آن تحت پوشش بیمه‌ها قرار گیرد. در غیر این صورت عدم حمایت دولت و فشارهای اقتصادی وارد بر زوج‌های نابارور آنها را از دست‌یابی به یک درمان مناسب محروم ساخته و افزایش آمار طلاق را به دنبال خواهد داشت

10 نشانه بر هم خوردن زندگی مشترک      
آمار جدید را شنیده اید: 10 مرد ازدواج کرده را در یک اتاق قرار دهید خواهید دید که نیمی از آنها خواهان طلاق می شوند. آمار وحشتناکی است، اما حقیقت دارد. این روزها طلاق به صورت یک شغل پر در آمد برای کسانی که ازدواج را به هم جوش می دهند و وکلایی که در طلاق گرفتن به افراد کمک می کنند در آمده است و بازار آن حسابی گرم است. در این جا یک حقیقت دیگر هم وجود دارد: مردها خیلی کمتر از زن ها به طلاق فکر می کنند. بر اساس تحقیقات در حدود 66 تا 75 درصد از کل درخواست های طلاق از جانب خانم ها ارائه داده می شود. به عبارت دیگر آقایون خیلی کمتر از خانم ها به جدایی فکر می کنند. به هر حال بهتر است که اصلا به جدایی فکر نکنیم، و سعی کنیم با چنگ و دندان به رابطه زناشویی خود ادامه دهیم تا خدای نکرده اتفاق ناگواری پیش نیاید.       فرسایش تدریجی      رابطه زناشویی یک شبه ویران نمی شود. این امر به تدریج و به صورت نا محسوس روی می دهد. درست مثل شکاف هایی که در عمق زمین ایجاد می شوند. پیش از آنکه متوجه این مطلب شوید، شکافی عمیقی میان شما و همسرتان به وجود می اید و دلیل آن هم این است که بسیاری از زوجین به جای حل مشکلات ترجیح می دهند چشم پوشی کرده و نسبت به آنها از خود بی توجهی نشان دهند. منشا این مشکلات هر چیزی می تواند باشد؛ اما اساسا به دلیل تغییر در رفتار یکی از زوجین می باشد. در زیر 10 نشانه از طرز برخوردی است که باید آنها را به عنوان نوعی احضاریه به سمت دادگاه خانواده تلقی کرد.    شماره 10: دور هم جمع نمی شوید   هر سال در مراسم روز شکرگذاری صندلی کناری خود را برای خانمتان رزو می کردید، اما امسال پسر خواهرتان در کنار شما نشسته است. صندلی ای که همیشه برای سالیان پی در پی جای او بوده است. آیا تا به حال به دلیل آن فکر کرده اید؟    شماره 9: خونسرد و بی تفاوت می شوید   تمام تلاش و کوششی که برای حفظ رابطه می کردیدی کم کم از بین می رود و به صورت فردی از خود راضی در می آیید. از یکدیگر نمی پرسید که روز خود را چگونه گذرانده و چه کارهایی انجام داده اید. زمان سلام و خداحافظی با یکدیگر رو بوسی نمی کنید. او دیگر عکس شما را درون کیف پولش قرار نمی دهد و شما هم همینطور.        می توانید به راحتی بدون او به زندگی خود ادامه دهید، به همین دلیل زمانی که هر دو در خانه هستید، ترجیح می دهید با هم در یک اتاق نباشید.   شماره 8 : دیگر ارتباط جنسی ندارید   شاید هنوز در یک تخت بخوابید، اما هیچ صحبت دوستانه و لطیفی بین شما رد و بدل نمی شود. دور از هم می خوابید و به هیچ وجه یکدیگر را لمس نمی کنید. حتی آخرین باری که یکدیگر را در آغوش گرفتید نیز به سختی به یاد می آورید. شماره 7 : اوقات فراغتتان را در کنار هم نمی گذرانید    اگر نمی توانید آخرین مرتبه که با هم به مسافرت رفتید را به یاد آورید، به دلیل کمبود بودجه و یا نبود وقت کافی نیست. در چنین شرایطی هر دوی شما به این فکر هستید که به نحوی از مصاحبت دیگری فرار کنید. به عنوان مثال بیشتر ترجیح می دهید با دوستانتان بیرون روید و یا خودتان را راحت می کنید و بی سراغ مواد مخدر یا مشروبات الکلی می روید. شماره 6 : خانم با دقت دخل و خرج را حساب می کند آیا متوجه شده اید که همسرتان از پرداخت بعضی قبوضی که سابقا خودش مسولیت پرداخت آنها را به عهده گرفته بود، شانه خالی می کند؟ آیا نسبت به درامد، بدهی، پس انداز و سرمایه گذاری های شما علاقه بیشتری نشان می دهد و می خواهد بیش از پیش از آنها سر در بیاورد؟ او می خواهد از این طریق محاسبه کند که بعد از طلاق چه مبلغی دست او را می گیرد..        شماره 5 : به دنبال استقلال است     یک خانم ناراضی سعی می کند تا آنجا که ممکن است فاصله خود را از همسرش دورتر کند و اتکا خود را به او کم نماید. او در کلاس های متفاوتی ثبت نام می کند، به نام خودش حساب باز می کند، سرمایه گذاری انجام می دهد، و حتی تا مرز تغییر نام هم پیش می رود. این امور نشان دهنده شکاف عمیقی هستند که در رابطه فعلی شما به وجود آمده است.   شماره 4 : به خانه نمی روید آیا قدم گذاشتن به خانه به جای اینکه مایه آرامش باشد، برای شما به صورت کار دشواری در آمده است؟ سعی می کنید برای خانه رفتن بهانه های مختلفی نظیر کار کردن تا دیر وقت یا بیرون بودن با دوستان قدیمی را بتراشید؟        حتی در خانه هم به دنبال راه فراری می گردید تا از زیر حل مشکلات روابط زناشویی فرار کنید. اگر برای ساعت ها متمادی به تماشای تلویزیون می نشینید و خود را با سرگرمی های متفاوتی مشغول می کنید، باید از خود سوال کنید که این همه وقت اضافی را از کجا می آورید. شماره 3 : تمام صحبت ها به دعوا ختم می شود هر گاه با هم به گفتگو می نشینید، کار به جاهای باریک کشیده می شود. زندگی برای شما تکرار مکررات است، بحث و مشاجره هایی است که به نتیجه معقول ختم نمی شوند. این کار شما را عصبانی می کند و سبب می شود تا نسبت به او بی میل شوید، علاوه بر این علاقه خود را نیز نسبت به او از دست می دهید. این امر زمانی به اوج خود می رسد که وقتی در مورد خانمتان خبری را از زبان سایر افراد می شنوید، احساس خوبی نمی کنید. شاید خیلی عصبانی شوید که جر و بحث و دعوا بین شما خیلی عادی می شود. در نظر شما او نمی تواند هیچ کاری را به درستی انجام دهد و احساس می کنید که تمام کارهای شما را زیر ذره بین قرار داده است. فقط کافی است تناقضی در گفته های هر یک از شما دو نفر دیده شود، آنگاه خونتان به جوش می اید و هر دو خشمگین می شوید.      شماره 2: وظایفی که به عهده داشتید زمانی که می خواهید پای خود را از مزرهای رضایت جنسی فراتر بگذارید، اطمینان خاطر دارید که وضعیت خوبی در خانه انتظار شما را نمی کشد. اگر در گذشته خود را مجاب به انجام دادن یک چنین کاری کرده بودید، حال از خود می پرسید که چرا نباید بتوانم این کار را انجام دهم. اگر می دانید که خانمتان نیز به این اصول پایبند نیست پس دیگر چه دلیلی وجود دارد که تا این حد خود را به زحمت بیندازید.    شماره 1 : حرمت ها شکسته می شود      ارزشی که در گذشته برای یکدیگر قائل بودید به تدریج از بین می رود و تنها چیزی که باقی می ماند رنجش و آزردگی است. به یکدیگر ناسزا می گویید و در بعضی موارد حاد، برخورد فیزیکی نیز پیدا می کنید. خشونت تنها وسیله ارتباطی شماست. بر روی زخم های گذشته نمک می پاشید تا بتوانید بیش از هر زمانی یکدیگر را آزرده خاطر سازید. در این حالت تنها منتظر جرقه ای هستید تا اتش خشم شما را شعله ور سازد       .      بازی نیست      طلاق مسئله ای کاملا جدی است. اوج نقطه ای است که به اشتباه بزرگی که در زندگی مرتکب آن شده اید، پی می برید. قسمت اعظمی از زندگی شما وقف سرو کله زدن با درد و رنج می شود، تازه ما مسائل اقتصادی را نیز نادیده می گیریم.      تسلیم شدن انتخاب مناسبی نیست. حتی اگر فکر می کنید جز طلاق راه دیگری برای شما نمانده است، تا آنجا که می توانید بر روی تفاوت هایتان کار کنید. کارهای متعددی می توان برای نجات یک ازدواج از خطر نابودی انجام داد، مثل مشاوره های خانوادگی. حتی پیش از اینکه تصمیم به طلاق بگیرید، می توانید با توافق یکدیگر زمانی را جدا از هم زندگی کنید و مسائل ازدواج خود را دقیق تر بررسی نمایید      در آخر هم باید به این مطلب فکر کنید که در گذشته چه چیز شما را عاشق او کرده بود که تن به ازدواج با او را دادید. دوباره به یاد دلایل دوست داشتن یکدیگر بیفتید؛ توجه خود را به آن معطوف کنید تا بتوانید به موفقیت دست پیدا کنید.      تحقیقات نشان می دهد که سالهای اول زندگی مشترک ، از حساسیت بسیار زیادی برخوردار است و بیشتر طلاقها در سالهای اولیه ی زندگی زناشوئی صورت می گیرد و در بررسی عوامل وقوع طلاقعدم تفاهم“ مهمترین عامل جدایی زنان و مردان از یکدیگر است.    شاید لازم باشد که ما نگاهی نو به برداشتی که زنان و مردان از خوشبختی دارند بیاندازیم. بسیاری معتقدند که به دنبال نیمه ی گمشده ی خود هستند و در صورت یافتن آن کامل می شوند، تا جایی که در بسیاری از شعرها نیز این موضوع به چشم می خورد.     در حالی که این طرز فکر که دو نیمه ی زندگی زناشوئی سعادتمندی را درست می کنند به کلی اشتباه است و همان طور که می دانیم یک دوم ضربدر یک دوم مساوی است با یک چهارم.دو انسان ناقص، دو انسان نیمه کاره هرگز نمی توانند زندگی سعادتمندی داشته باشند. رابطه ی زناشوئی خوب در شرایطی است که در آن دو انسان کامل و متفاوت تصمیم می گیرند که با هم ارتباط صمیمانه برقرار کنند، با هم زندگی کنند،و با این حال هر دو می دانند که می توانند بدون یکدیگر نیز به زندگی خود ادامه دهند . از همان ابتدا عشق را این گونه تعبیر می کنیم که بالاترین درجه ی عشق ، گذشتن از نیازهای جسمانی، عاطفی و ذهنی به نفع دیگری است. شاید این گذشت ، یک فضیلت اخلاقی به حساب آید ، اما در این که چقدر این گذشت بر مبنای بی بازگشت بودن قرار دارد، جای حرف هست. شاید لازم باشد به پسران و دختران جوان بیاموزیم که عشق ، صرفاً یک احساس خوب نسبت به دیگری نیست ، بلکه نوعی کار است و مستلزم تعهد و غلبه بر تنبلی است.       زوجهای سالم از روی میل قلبی به یکدیگر متعهدند. رابطه ی خوب و سالم زناشوئی مبتنی بر عشق بی قید و شرط است، احساس گذرا نیست، یک تصمیم است. یک زن و شوهر موفق هر کدام ساز متفاوت ، اما آهنگ واحدی را می نوازند.        نتایج یک پژوهش نشان می دهد که مردان؛  عوامل اخلاقی همچون :بدزبانی، عیب جویی، بی بندوباری و سوءظن همسر  عوامل اقتصادی همچون: تجمل پرستی زن   عوامل عدم تفاهم از جمله :مشاجره، عدم حفظ اسرار و وفاداری زنعوامل عاطفی مانند :عدم محبت و گذشت همسر را به عنوان طلاق ذکر کرده اند.
و زنان؛      عوامل اخلاقی همچون : بدزبانی، تهمت و فساد اخلاقی شوهر    عوامل اقتصادی از جمله : ناکافی بودن درآمد عوامل عدم تفاهم مثل : مشاجره و عدم مشورت شوهر با زن در زندگی، سختگیری و ... را مطرح کرده اندآیا اینها هر یک رفتارهای قابل شناختی نیستند که دو نفر طی یک ارتباط می توانند به راحتی متوجه آنها شوند؟ و آیا لزوماً باید ازدواج صورت بگیرد تا زن و مرد واقعیت وجودی خویش را به یکدیگر نشان دهند ؟   
باید به دختران و پسران جوان گفت این خرده رفتارها همگی قابل مشاهده و شناخت هستند و دوره ی نامزدی بهترین دوره برای شناخت اغلب این رفتارهاست یک دختر و پسر بالغ وقتی قرار است ازدواج کنند باید بیاموزند که ارتباط صادقانه ، بهترین الگوی یک زندگی سالم است. داشتن شجاعت و حرف زدن درباره ی حالاتی که در طرف مقابل دیده می شود ، روشی بسیار صادقانه است در حالی که بسیاری از جوانان با مثبت نگری کامل از خیر رفتارهایی که اهمیت فراوانی برای آنها دارد موقتاً می گذرند . دختران و پسران جوان به هنگام ازدواج باید از تفاوتهای رفتاری، ارتباطی و نگرشی خانواده های خود آگاه باشند و آنها را بدون اینکه به درست یا غلط بودنشان کاری داشته باشند بپذیرند و متفاوت بودن آنها را تصدیق کنند. زن و شوهر موفق در جهت یافتن راه حلهای مصلحت آمیز قدم برمیدارند.
ظرفیت قبول کردن تفاوتهای دو خانواده ، نشانه ی صمیمیت و نشانه ی یک خانواده سالم است.هر دختر و پسری شخصیتی منحصر به فرد دارد و هر یک در خانواده ای با مقررات خاص خود بزرگ شده است. بنابراین وجود تفاوتها حتمی است.در خانواده ای ” سرزده آمدن “ یک نوع قانون شکنی است و در خانواده ای دیگر نشان از صمیمیت است.   
به راستی حق با کیست؟   خانواده ها نگرش متفاوتی نسبت به ورود میهمان به منزل خود دارند .مسایل مهمتر مثل طرز تربیت فرزندان، نظم و انظباط درست، خرج کردن پول و غیره از اهمیت بیشتری برخوردارند . برای رسیدن به توافق و تفاهم در اغلب زمینه ها ، نیاز به سالها وقت است. شاید زوج موفق با هم درگیر هم شوند ، اما با اختلافات خود منصفانه برخورد می کنند.
ناکامی در ازدواج نه به دلیل وجود اشخاص بد ، بلکه به علت وجود مقررات بد در یک خانواده است. این مقررات است که باید تغییر کند.مقررات زیادی بر خانواده ها حاکم است که از جمله می توان به مقررات مالی، مقررات اداره ی خانواده ، جشن گرفتن ، مقررات اجتماعی ، آموزشی ، احساسی ، گفتاری ، جنسی، بیماری، سلامتی و مراقبت از فرزندان اشاره کرد.با یک مثال ساده این مورد را توضیح می دهیم :   فرض کنید مردی شدیداً به تمیز و مرتب بودن خانه اهمیت می دهد و این تمیزی را در شستن ظروف بعد از هر وعده ی غذا می داند به طوری که اگر ظرفها شسته نشوند او اعتراض می کند .      توافق بر سر مقررات اولیه ی حاکم بر خانواده ها در ازدواج کار مهمی است که باید صورت گیرد.کیفیت رابطه ی زن و مرد ، نشانگر یک خانواده ی موفق یا ناموفق است .اگر ازدواج موفق باشد فرزندان خانواده هم این شانس را دارند که زندگی موفقی داشته باشند.اما اگر این ازدواج موفق نباشد افراد خانواده زیر فشار قرار می گیرند و خود را آن طور که باید و شاید درست تطبیق نمی دهند.     
فرض کنید مادری خود ، بیمارانگار باشد و جزیی ترین بیماری را بهانه ای قرار داده و در بستر استراحت می کند تا از زیر بار مسئولیت بگریزد .به دلیل شرایط مادر و حضور نداشتن او این زندگی خانوادگی با خلأ صمیمیت روبه رو می شود .بنابراین همه ی افراد خانواده تحت تاثیر وجود پدر و مادر و رابطه ی این دو قرار می گیرند و هر یک به شکلی با این مشکل کنار می آیند و نسبت به آن واکنش نشان می دهند. اما از آنجا که انسان با وجود فردیت ، نیاز به محبت و شناخت دارد ، در جستجوی رفع این نیاز تا آخرین لحظه ی زندگی است. خداوند انسانها را با این توانایی به وجود آورده است ، توانایی دوست داشتن و عشق ورزیدن که به هر یک از ما امکان می دهد تا خود و دیگران را دوست بداریم.    
دو سالگی زمانی است که کودک ”نه“ گفتن را می آموزد و آن را به کار می گیرد و این حکمت پروردگار است و به راستی که زیباست.اجازه دهیم بچه ها ”نه“ بگویند تا بدین وسیله منحصر به فرد بودنشان به رسمیت شناخته شود.